چکیده:
از مهمترین مباحث مطرح شده در معارف دینی، ارتباط علم و دین است که ابتدا در غرب مطرح شد و از آنجا به کلام اسلامی راه یافت و اختلاف نظرات فراوانی را پدید آورد. آیت الله جوادی آملی به عنوان یک فقیه فیلسوف و مفسر عالیقدر قرآن در کتب مختلف خود به این بحث پرداختهاند، و نظریة خود را با عنوان «نظریة کاشفیت» مطرح نمودهاند. این نظریه گویای جایگاه عقل در کنار سایر ابزارهای معرفت دینی است. در این مقاله با روش «توصیف و تحلیل» ابتدا به تبیین نظریة کاشفیت و سپس به نقد آن پرداخته شده و تلاش شده علاوه بر نقد ساختار این هندسه، با تأکید بر مشترک لفظی بودن علوم تجربی، تصور ایدهآلیستی ایشان از این علوم نقد گردد و نشان داده شود، برای درک ماهیت علوم تجربی جدید، باید به بررسی سیر تطور واقعی علوم تجربی پرداخت، تا بتوان جایگاه آن را در هندسة معرفت دینی به درستی ترسیم کرد.
One of the most important issues in religious teachings is the relationship between science and religion, which was first appeared in the West and then found its way into Islamic theology and caused much controversy. Ayatollah Javadi Amoli, as a philosopher and Quranic commentator, has discussed this issue in his various books and has proposed his theory as the "theory of discovery". This theory delineates the position of reason along with the other tools of religious knowledge. The present study, using the descriptive-analytical method, first explains the theory of discovery with a critical stance and then attempts to provide a critique of thestructure of this geometry, emphasizing its adherence to the verbal commonality of the experimental sciences and its idealistic conception of experimental sciences. The study shows that, to understand the nature of the new experimental sciences, one must examine the true evolution of the experimental sciences, so that its place in the geometry of religious knowledge can be accurately mapped.
خلاصه ماشینی:
برخی صاحب نظران نیز به نقد «نظریۀ کاشفیت علم » ایشان همت گمارده اند، از جمله : محمدرضا خاکی قراملکی در مقالۀ «ملاحظاتی انتقادی بر مبانی نظری علم دینی از منظر علامه جوادی آملی» که البته ایشان علاوه بر نقد ساختار نظریۀ کاشفیت ، در دیگر آثار خود نیز مانند تحلیل هویت علم دینی و علم مدرن و دین و ایدئولوژی در فرایند ظهور و سقوط مدرنیته به تبیین اثرگذاری جهان بینی غرب در ایجاد علوم جدید پرداخته است ؛ همچنین محمد فنائی اشکوری در مقالۀ «جایگاه عقل و وحی در هندسۀ معرفت دینی»، و محمد کرمی در مقالۀ «بررسی و نقد نظریۀ علم دینی عبدالله جوادی آملی» به نقد منطقی و ساختاری نظریۀ آیت الله جوادی آملی 3 نگاه نقادانه به جایگاه علوم تجربی در نظریه کاشفیت آیت الله جوادی آملی ٣ __________________________________________________________________________________________ 3 پرداخته اند، که در این مقاله نیز به طور مختصر به آن پرداخته میشود، ولی آنچه تحقیق حاضر را متفاوت میکند بررسی نحوة مواجۀ آیت الله جوادی آملی با علم تجربی جدید و نوع نگرش علمی ایشان در این خصوص است ، چرا که این اندیشمند گرامی به عنوان یک متکلم به دنبال دفع یک اشکال از دین و پاسخگویی متناسب با مقتضیات زمان است ، در حالی که به سختی می توان مفاهیمی از قبیل علوم تجربی را در همۀ زمان ها به یک معنا به کار برد و لذا توجه به جهان بینی در شکل گیری این علوم آن چیزی است که اغلب متکلمان از آن غفلت کرده اند و سطح آن را در حد یک موضوع شخصی کاهش داده اند.