چکیده:
یکی از مباحثی که اندیش ۀ فیلسوفان و اندیشمندان را در غرب و شرق به خود مشغول ساخته،تعیین ارزش صدق جملات دارای لفظ لاوجود و نیز چگونگی درک محتوای معنایی این جملاتمی باشد. بطوریکه هیچ فیلسوفی را نمی توان یافت که به این موضوع نپرداخته باشد، اما تا جایی کهنگارنده مطلع است تاکنون بررسی معنی شناختی صرف، دست کم در زبان فارسی در قالبزبان شناسی دربار ۀ الفاظ لاوجود صورت نگرفته است . هدف از نگارش این مقاله طرح فرضیه ایتازه در زمین ۀ چگونگی ارجاع و طبق ه بندی الفاظ لاوجود از دیدگاه معن یشناسی زبانی م یباشد . بهعبارت ساده تر در این مقاله کوشش خواهد شد تا فرضیه ای تازه در محدوده ی معنی شناسی و نیزشناخت ماهیت الفاظ لاوجود معرفی شود.
One of the subjects which is studied by scholars and philosophers in theWest and East, is determination of the truth conditions of sentencescontaing non-existent expressions and status of understanding thesemantic content of these sentences. We can not find a philosopher whohas not dealt with this subject. But as far as the author knows, there isno semantic study in linguistics, at least in Persian, about non-existentexpressions. The aim of this article is providing a new theory aboutstatus of reference and classification of non- existent expressions fromlinguistic semantic view.
خلاصه ماشینی:
به اعتقاد اوانس (ص ٢٣، ١٩٨٢، Evans) بـسياري از فيلـسوفان بـر ايـن باورنـد کـه براي درک گزاره هاي پاره گفتار٢ داراي عبارت ارجاعي ، تشخيص مصداق ضـروري است به اين معنـي کـه مـصداق بـراي سـخنگو بايـد مـشخص و شـناخته شـده باشـد.
٢ـ طبقه بندي و چگونگي درک الفاظ لاوجود واژه هاي زبان با توجه به رابطه آنها با جهان خـارج بـه دو گـروه ارجـاعي و غيـر ارجاعي تقسيم مي شوند.
بـه عبارت ساده تر، لفظ لاوجود ممکن لفظي است که به مصداقي دلالت ندارد ولي ايـن امکان وجود دارد که چنـين مـصداقي پديـد آيـد.
به طور کلـي الفـاظ لاوجـود بـر حـسب انتخـاب و ترکيـب (ص ٨٦، سوسـور، ١٣٧٨) تصوير تصويرهاي معنايي استنتاج شده از مصداقهاي جهان خارج پديـد مـيآينـد و بـه همين ترتيب نيز درک مـي شـوند، سـاخت پديـده اي کـه داراي لفـظ لاوجـود اسـت ، براساس ضرورتي تحقق مي يابد که به درک انساني وابسته است .
به ايـن ترتيـب ، استخراج ويژگيهاي معنايي يک لفظ لاوجود به مثابـه مولفـه هـايي کـه مفهـوم چنـين لفظي را تشکيل مي دهند، در شرايطي امکان پذير خواهد بود که جهان ممکن را براي وقوع مصداق يک لفظ لاوجود در نظر بگيريم .
٣ـ٤ـ ساخت مصداق براي لفظ لاوجود يکي از پرسش هايي که همواره مي تواند ذهن متخصص معني شناسـي زبـاني را بـه خود مشغول سازد، چگونگي ساخت مـصداق بـراي يـک لفـظ لاوجـود اسـت .
براساس شرط وي ، ما نمي توانيم براي اين موجود «بـدن » در نظـر بگيريم ، زيرا «بدن » از جمله مصداق هايي است که در جهان واقعيت هـاي اطـراف مـا وجود دارد.