چکیده:
پستمدرنیسم، جریان قدرتمند فرهنگی، سیاسی و ادبی است که از دهۀ 1970 به بعد، روی کار آمد. تاریخ تفکّر انسانی را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: دورۀ پیشامدرن، دورۀ مدرن و پسامدرن یا پستمدرن. در سومین دوره که از پایان قرن نوزدهم تا امروز را دربر میگیرد، خلق واقعیت، جانشین کشف واقعیت میشود و در آن، مشارکت انسانی در ساختن دانش، برجستهتر میگردد. این جریان نیرومند بهطور عمده مبتنی بر نظریات پساساختارگرایان است. شعر پستمدرن، مؤلّفههایی دارد، از جمله آنکه معناگریز است و هرگونه سلطۀ معنا یا روایتی بیگانه را که متّکی بر اقتدار مؤلّف بر معنا باشد، نفی میکند. قطعیتباوری و جدیّتی که در هنر و شعر دوران مدرن بود، در حوزۀ تفکّر هنر و ادبیات پستمدرن وجود ندارد. فُرم، ساختار و معنا با تصاویر اسکیزوفرنی حاکم بر شعر، به هم میریزد و ساختار خطّی آن تحتالشعاع قرار میگیرد؛ شعری که بنیانگذاران آن، ریشههای آن را در شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی انسان عصر حاضر جستوجو میکنند. یکی از پیشروترین نمایندگان پستمدرنسیم در ایران، علی باباچاهی است. کارهای او مشخصترین و بهترین نمونه برای توضیح پستمدرنیسم و زبان آن در ادبیات فارسی است. نتایج این مقاله که به شیوۀ توصیفی- تحلیلی و بر مبنای سندکاوی، مطالعات کتابخانهای و روش استقرایی بر اساس یافتههای نگارندگان صورت گرفته است، به بررسی مؤلّفههایی مانند نحوگریزی، ساختار پریشان زبان و تأکید بر خردگریزی و عدم انسجام و قطعیت و... در اشعار باباچاهی خواهد پرداخت.
Postmodernism is a powerful cultural, political, and literary movement emerging since the 1970s. The history of human thought can be divided into three periods: premodern, modern, and postmodern. The third period, starting from the late 19th Century to the present time, replaces the discovery of reality with the creation of reality; during such a period, human contribution in knowledge construction becomes more predominant. This powerful movement is mainly based on theories provided by poststructuralists. Some components of postmodern poetry are as follows: in postmodern poetry, meaning is avoided and any type of meaning domination or strange narrative, based on strength of the poet in terms of meaning, is denied; belief in certainty and seriousness as features of art and poetry of the modern period do not exist in the postmodern artistic and literary school of thought; Form, structure, and meaning would be disarranged through schizophrenic images governing the poem, and its linear structure would be overshadowed. According to its founders, this type of poetry is rooted in the political, cultural, and social conditions of humans in the current era. One of the pioneering representatives of postmodernism in Iran is Ali Babachahi. His literary works are the best and most distinctive samples for explaining postmodernism and its language in Persian literature. The results of this article have been obtained through descriptive-analytical research and are based on document mining and library studies, as well as an inductive method based on the findings of authors. The following components would be dealt with in Babachahi poems: avoiding syntax; distracted language structure, the emphasis put on bypassing the wisdom, lack of integration and certainty, etc.
خلاصه ماشینی:
com استاد زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شهيد باهنر کرمان تاريخ وصول : ١٣٩٨/٠٢/١٦ ـ پذيرش نهايي: ١٣٩٨/١١/١٩ مقدمه شعر فارسي از آغاز شکل گيري تا به امروز، حوادث و رخدادهاي فراواني را پشـت سر گذاشته است ؛ يکي از اين جريان هاي نوآيين و پيشرو کـه تـا حـدود زيـادي تحـت تأثير تحولات مغرب زمين ، در ايـران پديـد آمـده ، شـعر پسـت مدرن فارسـي اسـت کـه اصول و مؤلفه هاي آن در بيشتر موارد، در تضاد يا تناقض کامل بـا سـنت شـعر فارسـي قرار دارد.
بررسي مؤلفه هاي زباني پست مدرن در اشعار باباچاهي معنا و عدم قطعيت باباچاهي با به خدمت گرفتن زباني سايه دار، امکان برداشـت معنـا را بـراي خواننـده بسيار کم رنگ ساخته ، او را در برزخي ميان دو سطح و گاه چند سطح ، مردد ميکند: وقتي درخت هاي کنار خيابان با من حرف ميزنند من به «شما» تبديل ميشوم «و فکر ميکنم که زبان صرفا براي بيان واقعيت نيست » ارجاع من به آنچه که شما فکر ميکنيد نيست و هرکس ميتواند جاي مرا عو; ميکند در سراسر اين متن (باباچاهي، ١٣٩٠: ١٠٣) شاعر، دلالت هاي صريح خود را به دلالت هاي ضمني برميگرداند و بـازي آزادانـۀ تداعيها را در پيش ميگيرد: تو ميتواني از ته يک سطر «به اول هر جمله اي که دلت خواست » و بعد موهايت را با سرعت در آينۀ تاکسي مرتب کني (همان : ١٠٥) شاعر در اين بند، پاره اي از مصرع ها را ناتمام گذاشته و مـتن را از معنـا داشـتن دور کرده است .