چکیده:
احمد مهدوی دامغانی معتقد است در زبان فارسی، ترکیبی به نام کنج قناعت وجود ندارد و آنچه به نام کنج قناعت در متون چاپی میبینیم، در اصل، همان گنج قناعت است. به نظر او هیچ نسبتی میان واژة کنج و قناعت نیست و ترکیب کنج قناعت، غلط مشهوری است که به سبب سهو کاتبان و خطای مصحّحان به وجود آمده است. در مقالة حاضر، با بررسی نسبت میان واژههای کنج و قناعت در بافت اشعار عرفانی، نشان دادهایم کنج قناعت، غلط مشهور نیست و غیر از گنج قناعت است. کنج قناعت و گنج قناعت، دو ترکیب جداگانه هستند که در شعر فارسی، بارها به کار رفتهاند. کنج قناعت، ترکیبی استعاری است برآمده از جهانبینی صوفیه و گنج قناعت، ترکیبی تشبیهی است که از حدیث نبوی «القَناعَهُ مالٌ لایَنفَدُ و کَنزٌ لایَفنی» برگرفته شده است.
Ahmad Mahdavi Damghani believes that in the Persian language, there is no combination called the konj-e qana'at and that what is printed in the literary texts, called konj-e qana'at, is originally the ganj-e qana'at; in his opinion, there is no relation between the words konj and qana'at; and the konj-e gana'at is a well-known misconception that was created owing to the inadvertent scribes and errors of the editors. In this research, we have tried to study the relationship between the words konj and qana'at in the context of mystical poetry and have tried to show that konj-e qana'at is not a well-known misconception, and it is other than the ganj-e qana'at. The "konj-e qana'at" and "ganj-e qana'at" are two separate combinations that have been used many times in Persian poetry. Konj-e qana'at is a metaphorical combination that is rooted in the mystical worldview and ganj-e qana'at is an analogic combination taken from the Prophet's hadis.
خلاصه ماشینی:
احمد مهدوي دامغاني در مقاله اي با عنوان «گنج قناعت يا کنج قناعت ؟» ترکيب کنج قناعت را غلط مشهور دانسته و با استناد به حديث نبوي «القناعه مال لاينفد و کنز لايفني» (فروزانفر، ١٣٦١: ٢٢) نوشته است : «اين ناچيز، کنج قناعت به معني گوشۀ قناعت را در ابيات شيخ اجل و خواجۀ شيراز و يا هر ديوان شعري که در اين صدساله ، چاپ سنگي يا سربي شده است ، غلطي مشهور ميدانم و ضبط آن را بدين صورت از ناحيۀ مصححان و مفسران و مح قان ، معلول توجه و شيفتگيشان به صنعت ، يعني جناس و تا حدي سجع کنج و گنج ميدانم ...