چکیده:
پیشینۀ ادبیات عرفانی فارسی، چشماندازهایی زیبا فراروی ما قرار میدهد؛ بهویژه هنگامی که با قرآن و حدیث پیوند میخورد. نویسندگان و شاعران عارفمسلک، نهتنها بر بهرهبرداری متعارف از این دو منبع اصلی اسلام تأکید داشته و به آن سفارش کردهاند، بلکه با نگاه خاص و هنری خویش، موجب ترغیب دیگران به استفاده از این منابع شدهاند. عطّار نیشابوری از این زمره است. او در سرودههای خود هنگام مواجهه با آیات و روایات، افزون بر نگاه متعارف، گاه نگاهی تأویلی و بلاغتمحور دارد. این پژوهش بر آن است که با روشی توصیفی-تحلیلی، نمونههایی از تأویلهای بلاغی و نمادمحور او را معرّفی کند. یافتهها نشان میدهند در شعر عطّار، برخی از نمادها از جمله قبله، آیۀ نور، داستان ابراهیم و مبارزه با نمرود، ذبح کردن اسماعیل، فرعون و قارون، جلوهای منحصر به فرد دارند که این حاکی از توجه خاصّ او به تاریخ انبیاست. همچنین مشاهده شده است که گاهی عطّار در تأویلهای خود، میان نمادهای اساطیری و عرفان پیوند میزند تا اندیشههای عرفانی خویش را عرضه کند. همچنین گاه خردمندان دیوانه، سخنگویان او برای اعتراض به نابسامانیهای جامعه میشوند.
The history of mystic Persian literature makes outstanding perspectives for us, especially when it's connected to Quran and Hadith. The mystic authors and poets have emphasized the common gaining from these two main sources of Islam and have recommended it throughout the years. They also encourage others to use these sources with their especial artistic look. Attar Neishabouri is one of these kinds of authors. In his poems facing the Quran and narrations, he has an interpretative and Belaghat-centered look in addition to the common look. This study is tended to introduce examples of symbol-centered and Belaghi interpretations with a descriptive-analytic method. Surveys show that in Attar's poetry some of the symbols such as Gheble, the verse of light, the story of Ibrahim and the fight with Namroud, the slaughter of Ismail, Feron, and Gharoun, have a significant effect that elucidates his especial care to the history of prophets. It has also been seen that sometimes Attar links mythological and mystical symbols in his interpretations to present his mystic thoughts. In other times the insane savants become his speakers for protesting the disorderly of the society.
خلاصه ماشینی:
کعبۀ عشاق از نظر عارفان ، قبلۀ واقعي، چيزي جز عشق يا روي جانان نيست ؛ از اين رو، بايد همواره به آن روي آورد: کعبۀ جان روي جانان ديدن است روي او در کعبۀ جان ديدن است (عطار، ١٣٩٢ب : ٢٩١) اين انديشه از درون مايه هاي مکرري ١ است که نمونه هاي آن را در آثار عارفان به وفور ميتوان مشاهده کرد؛ اما عطار که تفکر ملامتي دارد، به بيان سادٔە اين مطلب بسنده نکرده و در بياني ساختارشکن گفته است : ما ره ز قبله سوي خرابات ميکنيم پس در قمارخانه مناجات ميکنيم (همان ، ١٣٦٦: ٥٠٩) اين بيت ، اوج تفکر ملامتي عطار را نشان ميدهد؛ زيرا بر پايۀ موازين شريعت ، براي نيايش بايد روي به قبله آورد: «و من حيث خرجت فول وجهک شطر المسجد الحرام و *نه للحق من ربک و ما الله بغافل عما تعملون ؛ و از هر کجا بيرون آمدي، روي خود را به سوي مسجد الحرام بگردان و البته اين [فرمان ج حق است و از جانب پروردگار توست و خداوند از آنچه ميکنيد، غافل نيست » (بقره : ١٤٩).
تو آن «نوري» که «لم تمسسه نارو» ز روزن هاي «مشکاتي» مشبک نشيمن کرده بر «شاخي مبارک » تو در «مصباح » تن «مشکات نوري » ز نزديکي که هستي، دور دوري «زجاجه » بشکن و «زيتت » فرو ريز به نور «کوکب دري» درآويز ترا با مغرب و مشرق چه کار است ؟ که نور آسمان گردت حصار است (عطار، ١٣٩٢الف : ١٠٥ و ١٠٦) ساختار سخن تأويلي عطار را که از چندين نماد تشکيل شده است ، ميتوان به اين صورت تجزيه و برابرگذاري کرد: نور: انسان (بديهي است که منظور از انسان ، روح اوست که هويت او را تشکيل ميدهد؛ به طوري که بر اثر نور الهي - نه با نوري که از آتش مادي پديد ميآيد- همواره ميدرخشد).