چکیده:
در میان آثاری که به مولانا نسبت دادهاند، دفتر هفتم شهرت و اهمیتی بیشتردارد. پژوهش حاضر به بررسی یکی از ویژگیهای سبکی پرکاربرد در مثنوی و دفتر هفتم میپردازد.با توجه به کاربرد گستردۀ منادا درمثنوی و دفتر هفتم و همچنین انتساب این دفتر به مولانا، پژوهش حاضر به مقایسۀ سبکی خطابها، تشابهات و تفاوتهای دو اثر در کاربرد منادا پرداخته است. از آنجا که جملههای ندایی، جملههایی گفتوگومحور هستند، کاربرد متفاوت خطابهای شاعر، کمک شایانی در شناسایی دیدگاهها، نگرش و سبک فردی خواهد داشت. نتایج حاصل از پژوهش، گویای آن است که مولانا با استفاده از شیوههای بلاغی و ابزارهای ادبی، موفقیت بیشتری در ایجاد ارتباط با مخاطب و القای پیام خود حاصل کرده و سرایندة دفتر هفتم با وجود تلاش در نظیرهگویی، توفیقی چشمگیر در این مسیر به دست نیاورده است.
Among the works attributed to Mowlana, Daftar-e Haftom (the Seventh Book) is more popular and important. The present study was conducted to investigate one of the most common stylistic features found in Mathnawi and Daftar-e Haftom. Given the wide usage of the vocative cases in Mathnawi and Daftar-e Haftom, and attributing this book to Mowlana, the present study sought to conduct a stylistic comparison of addresses, similarities, and differences between the two works in using vocative case. Since sentences with vocatives are speech-oriented, various applications of addresses by the poet would help identify perspectives, attitudes, and personal styles. Results of the present study indicated that Mowlana has been more successful in communicating with the audience and inducing his message using rhetorical methods and literary tools. However, the composer of Daftar-e Haftom failed to achieve much success in this regard, despite his efforts in creating stylistic poems.
خلاصه ماشینی:
نتايج حاصل از پژوهش ، گوياي آن است که مولانا با استفاده از شيوه هاي بلاغي و ابزارهاي ادبي، موفقيت بيشتري در ايجاد ارتباط با مخاطب و القاي پيام خود حاصل کرده و سرايندٔە دفتر هفتم با وجود تلاش در نظيره گويي، توفيقي چشمگير در اين مسير به دست نياورده است .
٤ از آنجا که بررسي عناصر سبکي در تأييد يا رد انتساب آثار، بسيار کارآمد است ، پژوهش حاضر در نظر دارد با بررسي سبکي کاربرد منادا در مثنوي و دفتر هفتم ، به ميزان شباهت ها و تفاوت هاي اين آثار بپردازد.
بس بديدي مرده اندر گور تو گور را در مرده بين اي کور تو (مثنوي: ٣٦١/٣) سرايندٔە دفتر هفتم در تلاش نظيره گويي مثنوي، با تکرار مناداي «نار»، صامت «ن » و مصوت بلند «آ» در مصراع نخست بيت زير، اگرچه موسيقي کلام را تأکيد بخشيده و بين کلمات ناله ، سوخته و نار ارتباط معنايي ايجاد کرده ، درمقايسه با مثنوي، در انتقال معنا فاقد کارآمدي لازم است .
در مثنوي به دليل تعليمي و داستاني بودن ، منادا به شيوه هاي مختلف و با بسامد بالا مورد استفاده قرار گرفته است ؛ اما اين استعاره ها گزينش خاص شاعر نيست و بيشتر استعاره هاي کليشه اي و مستعمل است که براي مخاطبان شناخته شده است و ارزش زيباييشناسي ندارد و نزديک به چهار درصد از مناداهاي مثنوي و بيش از يک درصد از مناداهاي دفتر هفتم را شامل ميشود.