چکیده:
زمینه و هدف
شخصیت اصلیترین عنصر ساختمان روایی هر داستان است و شیوه بیان و آفرینش آنها، نقش اساسی در روند پردازش پیرنگ و شکلگیری رویدادها و حرکت روبهجلو هر متن روایی دارد. اگر در داستان، شخصیت وجود نداشته باشد، ماجرایی رخ نخواهد داد. در این پژوهش شخصیتهای اصلی رمان سووشون، یوسف و زری، از دیدگاه شیوه بیان مورد بررسی و واکاوی قرار گرفتهاست. بر مبنای الگوی سهگانه برتریطلبی، مهرطلبی و انزواطلبی اوصاف شخصیتهایی است که اغلب شکلگیری آنها را متاثر از محیط و تربیت میدانند.
روش مطالعه
پژوهش پیش رو، بر مبنای روش توصیفی- تحلیلی و با شیوه مطالعه کتابخانه ای و یادداشت برداری از آثار کارن هورنای و رمان سیمین دانشور و تحلیل و بررسی دو شخصیت اصلی سووشون صورت گرفتهاست.
یافتهها
قهرمانان اصلی داستان دو تیپ شخصیتی قدرتطلب و مهرطلبند که نخستین، مرد و دیگری زن است. تحلیل نشان میدهد که علت اصلی شکلگیری شخصیت مهرطلب زن داستان، اضطرابها و نیازهایی است که وجود و حضور شخصیت قدرتطلب مرد در زن برمیانگیختهاست. این چالشها زن را دچار خودتصوری کرده و به شخصیتی تسلیمپذیر، خودسرزنشکننده و وابسته به محبت و تصدیق دیگران مبدل ساختهاست. زری در انتهای این کشمکشهای درونی و بیرونی، آنچه را که در وجود افرادی چون یوسف میجست و نسبتبه عدم وجودشان در شخصیت خود همیشه حسرت میخورد، به یکباره در خود میبیند. نیاز یوسف به قدرتطلبی از اضطرابی ناشی میشود که در ارتباط با تاثیر خارجیها میبیند. او میترسد برادران و هموطنان او به جان هم بیفتند و حس عدم امنیت در او نیاز به قدرتمندی و پیروزی را برمیانگیزاند.
نتیجهگیری
شخصیتها بواسطه کشمکشهای درونی و بیرونی متحول میشوند و جایگاه اجتماعی خود را دگرگون میکنند یا تسلیم شرایط جامعه میگردند. همانطورکه با مرگ ناگهانی شخصیت مرد، یوسف، تحول در تیپ شخصیتی مهرطلب میسر میشود و فاصله نابهنجار بین خود واقعی و خود تصوری زن ازمیان میرود.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: Personality is the main element of the narrative structure of any story and the way they are expressed and created has a fundamental role in the process of plot processing and the formation of events and the forward movement of each narrative text. If there is no character in the story, no story will happen. The main characters of Suoshun's novel, Yousef and Zari, have been studied and analyzed from the point of view of expression. Based on the triple pattern; Supremacy, benevolence and isolationism are the characteristics of personalities whose formation is often considered to be influenced by environment and upbringing.
METHODOLOGY: The following is the basis of the descriptive-analytical method and is based on the study of the spheres and the defense of Karen Hornay and the novel by Simin Daneshvar and the two main periods of Suoshun.
FINDINGS: The main protagonists of the story are two types of power-loving and loving characters, the first is a man and the other is a woman. The analysis shows that the main reason for the formation of the loving character of the woman in the story is the anxieties and needs that are aroused by the existence and presence of the powerful character of the man in the woman. These challenges have made the woman self-deprecating and transformed into a submissive, self-blaming, dependent on the love and acknowledgment of others. At the end of these internal and external conflicts, Zari suddenly sees in herself what is in the existence of people like Yusuf and she always regrets their absence in her character. Joseph's need for power stems from the anxiety he sees about the influence of outsiders. He fears that his brothers and compatriots will die, and his sense of insecurity raises the need for power and victory.
CONCLUSION: Characters evolve through the struggles of the world and they change their social status or submit to the conditions of society. As with the sudden death of the male character, Joseph, a transformation in the type of loving personality is possible, and the abnormal distance between the real self and the imaginary self of the woman disappears
خلاصه ماشینی:
روش مطالعه : پژوهش پيش رو، بر مبناي روش توصيفي- تحليلي و با شيوة مطالعۀ کتابخانه اي و يادداشت برداري از آثار کارن هورناي و رمان سيمين دانشور و تحليل و بررسي دو شخصيّت اصلي سووشون صورت گرفته است .
در اين پژوهش شخصيّتهاي اصلي رمان سووشون سيمين دانشور از منظر ديدگاه روانکاوي کارن هورناي مورد بررسي قرار گرفته است .
اين پژوهش بر مبناي روش توصيفي- تحليلي و با شيوة مطالعۀ کتابخانه اي و يادداشت برداري از آثار کارن هورناي و رمان سيمين دانشور و تحليل و بررسي دو شخصيّت اصلي سووشون صورت گرفته است .
اگر هر يک از اين راهبردهاي رفتاري بصورت بخش تثبيت شده شخصيّت او درآيد، يک نياز روان رنجوري ((Norotec ناميده ميشود که در واقع يک شيوة دفاع در برابر اضطراب است » (تضادهاي دروني، هورناي: ص ١٢٨).
يوسف دربارة خودش ميگويد: «من آدم سرراستي هستم ، اگر سرم هم برود، اهل دروغ و دونگ نيستم » (سووشون ، دانشور: ص ٢٤) و به زري تأکيد ميکند: «درس اوّل شجاعت اين است که وقتي ميترسي کاري را بکني، اگر حق با توست ، در عين ترس آن کار را بکن » (همان : ص ١٣١).
ح - نياز به سرزنش : زري در اغلب موارد خود را سرزنش ميکند و يا براحتي سرزنش ديگران را ميپذيرد: «يکي از خصوصيّات بارز تيپ مهرطلب اين است که دائماً ميل دارد مورد سرزنش و ملامت قرار گيرد.
زري به شجاعت خود در دوران جواني اشاره ميکند و ميگويد که تحت تأثير رفتار ديگران (اطرافيانش ) ترسو شده است : «خسرو ميگويد: اگر اين زنها نبودند و محض خاطر آنها نبود، پسرها چـه زود ميتوانستند مرد بشوند...