چکیده:
ادارۀ امور عمومی، از دیرباز، در شمار دغدغههای اصلی جوامع گوناگون بوده است. این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که به حکمرانی مسئولانۀ مبتنی بر فناوری اطلاعات، با توجه به رهنمودهای ناظر بر خط مشی الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، چگونه توجه میشود؟ رویکرد پژوهش استقرایی و نحوۀ انجام آن کیفی است و بر اساس نظریهپردازی دادهبنیاد (رویش نظریهها)، ابعاد قابل توجه در این رابطه استخراج و الگوی حکمرانی مسئولانۀ مبتنی بر فناوری اطلاعات بر اساس مدل پارادایم ارائه شده است. یافتهها نشان میدهند که فناوری اطلاعات، به مثابۀ طبقۀ محوری، بر راهبردهای تعامل و کنش همچون تمرکززدایی و انعطافپذیری، سازماندهی خدمات دولتی در قالب فراگردهای کسبوکار، وحدت رویه در مراوده با قشرهای مختلف شهروندان، برقراری ارتباط با شهروندان از طریق خود سازمانهای دولتی و با بهرهگیری از شبکههای خط مشی جامعه یا از طریق اقدام مشترک با سازمانهای بخش خصوصی مؤثر است و در نهایت، حکمرانی مسئولانۀ مبتنی بر فناوری اطلاعات در جهت نیل به الگوی اسلامیـایرانی پیشرفت، با سازمانهای دولتی همراه و همافزا با جامعه و مردم، با توجه به عملکرد واقعی در اجرای وظایف و پیامدهای این عملکرد برای شهروندان در نظام ارزشیابی و قضاوت دربارۀ عملکرد سازمانهای دولتی، توجه کافی به مدیریت و نقش مدیران تا رهبران سیاسی، همگرایی مدیریتی و سامانۀ مدیریت و تحقق حاکمیت الکترونیکی در سطح بلوغ مشخص میشود.
خلاصه ماشینی:
يافته ها نشان مي دهند که فناوري اطلاعات ، به مثابۀ طبقۀ محوري ، بر راهبردهاي تعامل و کنش همچون تمرکززدايي و انعطاف پذيري ، سازماندهي خدمات دولتي در قالب فراگردهاي کسب وکار، وحدت رويه در مراوده با قشرهاي مختلف شهروندان ، برقراري ارتباط با شهروندان از طريق خود سازمان هاي دولتي و با بهره گيري از شبکه هاي خط مشي جامعه يا از طريق اقدام مشترک با سازمان هاي بخش خصوصي مؤثر است و در نهايت ، حکمراني مسئولانۀ مبتني بر فناوري اطلاعات در جهت نيل به الگوي اسلاميـايراني پيشرفت ، با سازمان هاي دولتي همراه و هم افزا با جامعه و مردم ، با توجه به عملکرد واقعي در اجراي وظايف و پيامدهاي اين عملکرد براي شهروندان در نظام ارزشيابي و قضاوت دربارة عملکرد سازمان هاي دولتي ، توجه کافي به مديريت و نقش مديران تا رهبران سياسي ، همگرايي مديريتي و سامانۀ مديريت و تحقق حاکميت الکترونيکي در سطح بلوغ مشخص مي شود.
کاهش اعتماد عمومي نسبت به دولت ، تضعيف نقش نظارتي دولت و ناکارآمدي رويکرد بازار و سيستم مديريت مبتني بر آن (در کشورهاي در حال توسعه ) از جملۀ اين محدوديت ها بود (الواني ، ٧٤:١٣٨٤)، تا حدي که گاهي چنين مطرح مي شود که «مديريت دولتي نوين مرده است ».
بر اين اساس و با توجه به تأکيدات مطرح شده دربارة تحول علوم انساني ، ديدگاه حکمراني مسئولانۀ مبتني بر فناوري اطلاعات ، با توجه به رهنمودهاي ناظر بر خط مشي الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت ، به منزلۀ الگويي بومي و مناسب با حوزة مديريت دولتي پيشنهاد مي شود.