چکیده:
در حوزههای علوم دینی، زبان و ادبیات، در سه ساحت «تفهم» و
«تفهیم» و «تفنن» کاربرد دارد، و علی الخصوص «تفهم» و «تفهیم» که ابزار
مهم تدریس و تألیف و تبلیغ است، در گرو مهارتهای زبانی و ادبی است.
امروزه فقدان «امتداد و پیوستگی» و «تنوع و گوناگونی» و «شمول و فراگیری»
در آموزشهای زبانی و ادبی در حوزه، موجد مشکلات و موجب
نقصانهایی گردیده که اصلاح آنها لازمه بهسازی سامان علمی کنونی حوزه
است؛ به نحوی که شایسته «امروز» و «فردا»، و یا دست کم، با «دیروز» قابل
مقایسه میباشد.
خلاصه ماشینی:
"اگر نگارشهای نادری چون شفاء الصدور حاج میرزا ابوالفضل تهرانی در فهم و شرح مأثورات دینی از دریای مواج ادبیت و عربیت آن سرهمرد نادرهکار سیراب میگردید، انصاف آن است که چنین نگارشها فرزند زمانه خویش نبود و پسانتر نیز در حیطه تدریس و تحقیق و تبلیغ ـ خاصه از این جنبه مورد نظر ـ چندان محل اعتنا واقع نگردید.
خواننده دانشآموختهای که در فلان منشورات حوزوی متوجه میشود نویسنده، «برخاستن» را از «برخواستن» تمیز نداده و به جای «بیمحابا»، «بیمهابا» نوشته است، چگونه خواهد توانست در باور خود به مایهوری علمی و معرفتی چنین صاحب قلمی قائل شود و محتوای مطالب او را چندان جدی و محکم بشمارد؟ پریشانی انشا نیز دست کمی از املا ندارد، بلکه بس دامنهدارتر است.
ولی در عین حال، طالب علمانی که نحو را در دوره مقدماتی آموختند و سپس در گرایش تحقیق یا تدریس به تحصیلات عالیتر حوزوی روی آوردند، باید چنین متن نافعی را برای آموزش بیشتر و تطبیق و تعمیق آموختههای پیشین خود به درس بخوانند.
در حوزه زبان و ادبیات که مورد بحث ما است، فی المثل زمانی که فراگیرندگان در شاخه «تبلیغ» مشغول به درس آموختن دیوان حافظ و مثنوی و واژهشناسی نهجالبلاغه و اصول کافیاند، کسانی که در طریق تحصیل تخصصی و اجتهادی فقه و اصول حرکت میکنند، باید آگاهی کافی در فقه اللغه آیات و احادیث مربوط به احکام حاصل کنند و البته دروس ادبی عمومی سبکتر و سادهتر از دروس تبلیغ، بگذرانند که آنها را آماده سخنرانی در مقام تحقیق و تدریس سازد، تا فردا ـ به اصطلاح رایج حوزهها ـ برای تدریس فقه و اصول «بیان» داشته باشند و خود و مخاطب را کلافه نسازند!"