چکیده:
هدف اصلی این مقاله تبیین دریافت کودکان 9 تا 12 ساله از مفاهیم انتقادی دو پویانمایی دلیر (2012) و یخزده (2013) است. ما در این پژوهش بر مفاهیم انتقادی درون این پویانماییها و همچنین چگونگی تفسیر این مفاهیم توسط کودکان تمرکز کردهایم. چارچوب نظری برای این مقاله "نظریه دریافت" و روش تحلیل محتوای پویانماییها برای مقولهبندی و استخراج مفاهیم انتقادی آنها روش "تحلیل محتوای مردمنگارانه" است. ما با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند 10 کودک (5 دختر و 5 پسر) را انتخاب و برای آنها دو پویانمایی مذکور را پخش کردیم و سپس با آنها مصاحبههای نیمهساختاریافته انجام دادیم. یافتههای ما نشان داد آنچه در دریافت مفاهیم انتقادی پویانماییها نقشی تعیینکننده داشت، مجهز بودن شرکتکنندگان به ابزارهای مفهومی انتقادی بود. آنها پویانماییها را بر اساس طرحوارهها و ابزارهای مفهومی در دسترس، تفسیر میکردند. به طور کلی، شرکتکنندگان مفاهیم انتقادی پویانماییها را برای تقویت باورهای پیشین خود و همسو با شناخت پیشین خود تفسیر میکردند، حتی اگر مفاهیم موجود در پویانماییها همجهت با شناخت پیشین آنان نبود.
The main objective of this paper is to explain how children follow the process of reception. We focused on children aged between 9 and 12 years old. The paper uses two animations, Brave (2012) and Frozen (2013) to offer its argument. Therefore, it focuses on critical concepts of these animations and the ways that children interpret these concepts. In order to explain how children get into the process of reception of the critical concepts in animations we used the "reception theory. Using purposive sampling and playing two animations for them was the way we eventually collected our information. In the end, some 10 interviews with children (five girls and 5 boys) were launched. Some of the results indicate that being equipped with critical conceptual tools is determinant in interpreting the animation stories critically by children. In fact, their interpretations from the animations were based on their previous at-hand schemas and conceptual tools. Children's receptions from the critical concepts of animations were completely different from one another and from what was depicted in the animations. In addition, they used animations to improve their earlier approaches and beliefs even though, the content of animations were critical and mostly opposed to their views.
خلاصه ماشینی:
پیاژه (١٩٢٩) تلاش کرد رفتار کودکان را با استفاده از فرضیه های خاص ساختارهای شناختی درونی به نام طرحواره ٤ شرح دهد «از نظر او کودک برای شناخت جهان کاملا فعالانه عمل میکند و کودک جهان را تنها مشاهده و تقلید نمیکند، بلکه تفسیر میکند» (سینگر و رونسون ، ١٣٦٠: ٢٣).
تولید دانش در این باره که چگونه کودکان آنچه که در پویانمایی میبینند را تفسیر میکنند، میتواند به ما سازندگان برنامه های کودکان ، راه بهتری نشان دهد که بتوان دیدگاه انتقادی را در آنها تقویت کرد تا به باورها و عقاید خود نگاهی نقادانه داشته باشند و در بزرگسالی به پیشرفت جامعه کمک کنند.
برای مثال ، آن ها مفهوم "سنت "را برای قضاوت میان مریدا و مادرش استفاده کردند و با تکیه بر این مفهوم پیش فرض شان این بود که انسان ها باید از سنت ها پیروی کنند و نقض سنت ها و قراردادهای اجتماعی اشتباه است : صادق ، ١١ ساله : «مادر مریدا درست میگفت چون ما باید به سنت ها احترام بگذاریم .
شرکت کنندگانی که تفسیرشان از پایان پویانمایی این گونه بود اغلب از گروهی بودند که اعتقاد داشتند مریدا اشتباه می کرد که به حرف مادرش گوش نمی داد.
در مقابل ، گروه دیگر کودکان اعتقاد داشتند که راه حل پدر و مادر السا اشتباه بود و آن ها اگر به السا این اجازه را می دادند تا با مردم ارتباط داشته باشد او راهی برای کنترل قدرتش در طول زمان پیدا می کرد.
Communication Theories: Critical Concepts in media Cultural Studies.
Lawrence Erlbaum Associates, Publishers Mahwah, New Jersey.