چکیده:
چکیده بحران پسا نیچه ای در غرب،موجب افول سوژه از مفهوم آن در دوره مدرن شد.همچنین به دلیل ظهور گفتمان های پساساختارگرایانه در پست مدرنیسم، نسبی گرایی و عدم قطعیت جایگزین مفاهیمی شد که زمانی با عینیت و قطعیت سنجیده می شدند. اما گونه های هنری، تصاویر مونتاژگون که از تلفیق و دوباره سازی واقعیت های گوناگون خلق می شوند،حاصل همان نگرش ساختارزدایی شدند که برسوژه سایه افکنده بود.هدف از پژوهش حاضربررسی بحران پست مدرنیستی در سوژه و تبیین نسبت آن با فهم تصویری از الگوی مونتاژ در جامعه شناسی هنراست.بنابراین داده های سندکاوی شده با رویکرد کیفی وروش توصیفی-تحلیلی و بر اساس متغیرهای موجود، تحلیل به مضمون می شوند.تا ازجمله؛ به این یافته های مهم دست یابد که مفاهیمی چون طنز،کنایه و تکثرگرایی معانی در خلق فضای پست مدرنیستی موجب پدید آمدن تصاویری چند وجهی می گردند که افول سوژه از موقعیت استعلایی خود را به تصویر می کشانند.
The death of the Modern subject in Postmodern age and its impact on understanding the assembly pattern in the sociology of artAbstractThe post-Nietzschean crisis in the West caused the subject to decline from its concept in the modern period. Also, due to the emergence of poststructuralist discourses in postmodernism, relativism and uncertainty replaced concepts that were once measured with objectivity and certainty. But art forms, assembled images that are created by combining and reconstructing different realities, aim of the present study is to investigate the postmodernist crisis in the subject and to explain its relationship with a visual understanding of the assembly pattern in sociology from an artistic perspective. Therefore documented data are analyzed with a qualitative approach and descriptive-analytical method and based on the available variables. To include; Achieve these important findings that concepts such as humor, irony and pluralism of meanings in the creation of postmodernist atmosphere create multifaceted images that depict the decline of the subject from its transcendent position.
خلاصه ماشینی:
مقدمه رويکرد دوره روشنگري در غرب به اومانيسم ١ به شکل گيري سوژه مدرن منجر شده است که با ظهور نهيليسم ٢ و نظريات انتقادي و روانکاوانه در اواخر مدرنيسم و به دنبال آن جريانات پساساختارگرايانه در پست مدرنيسم ، محوريت سوژه به عنوان من انديشنده به زير سوال ميرودو بنا بر مسئله اصلي طرح شده در اين نوشتار که همانا تبيين مرگِ سوژه مدرن در عصر پست مدرن و تاثير آن در فرايند فهم الگوي مونتاژ در جامعه شناسي هنر ميباشد، ميتوان اذعان داشت که مرگ مفاهيم روشنگري و انحطاط سوژه زيباشناسي در هنر، به طور موازي به شکل گيري سبک هايي چون دادائيسم ٣، سورئاليسم و در 4 نهايت هنر عامه پسند ٥ منجر شد که نظم عقلاني سوژه در آن ها دچار نابودي شده بود.
بنابراين براي فهم بهتر اين جايگاه در هنر، تصاوير مونتاژ شده که نوعاً فتومونتاژ خوانده ميشود، مصداق قرار داده شده است تا ضمن بررسي مولفه هاي موجود به اين سوال هاي فرعي نيز پاسخ داده شود که : - چرا جايگاه سوژه مدرن و عقلانيت در پست مدرن به زير سؤال ميرود؟ -خلاء ناشي از ميرايي سوژه مدرن در هنر پست مدرن چگونه به واسطه الگوي مونتاژ در جامعه - شناسي هنر اين دوران قابل تبيين است ؟ روش تحقيق در پژوهش حاضر با رويکرد کيفي و شيوه توصيفي- تحليلي به بررسي منابع اطلاعاتي که به شيوه سندکاوي جمع آوري شده پرداخته شده است .