چکیده:
در ﺻﺪر آﯾﻪ 256 ﺳﻮره ﺑﻘﺮه، ﻋﺒﺎرت ﺷﺮﯾﻔﻪ «ﻻ اﮐﺮاه ﻓﯽ اﻟﺪﯾﻦ» ﻗﺮار دارد، ﮐﻪ وﺟﻮد ﻫﺮﻧﻮع اﮐﺮاﻫﯽ را از ﺳﺎﺣﺖ دﯾﻦ ﻧﻔﯽ ﻧﻤﻮده اﺳﺖ. ﻣﻔﻬﻮم و ﻣﺪﻟﻮل آﯾﻪ ﻓﻮق از ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﺤﻞ ﻣﻨﺎﻗﺸﻪ اﻫﻞ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺑﻮده اﺳﺖ. ﻋﻤﻮم ﻣﻔﺴﺮان ﺷﯿﻌﻪ ﺑﺮاﯾﻦ ﻋﻘﯿﺪه اﻧﺪ ﮐﻪ آﯾﻪ ﻧﺎﻇﺮ ﺑﻪ ﻧﻔﯽ اﺟﺒﺎر در ﭘﺬﯾﺮش اﺻﻮل و ﻋﻘﺎﯾﺪ دﯾﻦ اﺳﺖ. وﻟﯽ از ﻓﺮوع و اﺣﮑﺎم و ﻗﻮاﻧﯿﻦ دﯾﻦ ﻣﻨﺼﺮف اﺳﺖ. وﺟﻮد ﺑﺮﺧﯽ اﺑﻬﺎﻣﺎت و ﻧﮑﺎت ﺗﺎﻣﻞ ﺑﺮاﻧﮕﯿﺰ در اﯾﻦ ﻧﻈﺮ، ﺗﺒﯿﯿﻦ و ﺑﺎزﻧﮕﺮی آن را، ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر دﻓﻊ ﺷﺒﻬﺎت و اﺻﻼح ﺑﺮداﺷﺖ ﻫﺎی ﻧﺎﺻﺤﯿﺢ از آﯾﻪ، ﺿﺮوری ﺳﺎﺧﺘﻪ اﺳﺖ. در ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺎ روش ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ و روﯾﮑﺮدی ﻧﻘﺎداﻧﻪ و ﺑﺎ ﺗﮑﯿﻪ و ﺗﺎﮐﯿﺪ ﺑﺮ» ﻣﻔﻬﻮم واژﮔﺎن «ﺑﻪ ﻧﻘﺪ وﺑﺮرﺳﯽ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻣﺬﮐﻮر ﭘﺮداﺧﺘﻪ اﯾﻢ. ﺗﻤﺎﯾﺰ ﺑﯿﻦ اﺻﻮل و ﻓﺮوع دﯾﻦ در ﻣﺴﺄﻟﻪ اﺟﺒﺎر، ﺑﺪون داﺷﺘﻦ ادﻟﻪ ﮐﺎﻓﯽ، ﯾﮑﺴﺎن داﻧﺴﺘﻦ ﻣﻔﻬﻮم اﮐﺮاه و اﺟﺒﺎر و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ اﺳﺘﻨﺎد ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت» ﻗﺪ ﺗﺒﯿﻦ اﻟﺮﺷﺪ ﻣﻦ اﻟﻐﯽ «ﺑﺮای ﻧﻔﯽ اﮐﺮاه از دﯾﻦ، از ﻣﺴﺎﺋﻠﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ در ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻮرد ﻧﻘﺪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ. ﺑﻨﻈﺮ ﻣﯽ رﺳﺪ رﻓﻊ اﺑﻬﺎﻣﺎت و ﺷﺒﻬﺎت و ﺗﺒﯿﯿﻦ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﺑﻠﻨﺪ آﯾﻪ ﺷﺮﯾﻔﻪ، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ اراﺋﻪ ﺗﻔﺴﯿﺮی ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ ﻧﻈﯿﺮ ﻗﻮل ﻣﻼﺻﺪرا ﻣﯿﺴﺮ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﭘﺎﯾﻪ آن، آﯾﻪ درﺻﺪد ﺗﻮﺻﯿﻒ دﯾﻨﺪاری و ﺑﻨﺪﮔﯽ ﻣﻄﻠﻮب اﺳﺖ ﮐﻪ در آن ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺎ رﺿﺎﯾﺖ و ﻣﺤﺒﺖ اﻃﺎﻋﺖ ﻣﯽ ﺷﻮد ﻧﻪ ﺑﺎ اﺟﺒﺎر و اﮐﺮاه.
خلاصه ماشینی:
تفاوت قایل نشدن بین واژه های اکراه و اجبار و برخی موارد ادعا شده در این قول -مانند وجود اجبار در فروع دین- از مسائلی هستند که در نوشتار حاضر مورد انتقاد قرار گرفته است.
وی در بیان مفهوم آیه « لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» می فرماید :«]یعنی[ در نظام تشریعی اسلام قانون اجبار بر قبول دین «جعل» نشده است»(همان:162) از نظر علامه طباطبایی تشریعی یا تکوینی بودن حکم آیه، تفاوتی در نتیجه آن ایجاد نمی کند.
تعلیل آیه از منظر این تفسیر جمله «قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ» که در ادامه «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» آمده، علت عدم اکراه و اجبار در پذیرش دین عنوان شده است.
تعلیل آیه ما در اینجا در صدد تبیین این مطلب هستیم که آیا جمله «قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ» یعنی روشن بودن راه رشد و سعادت از گمراهی و شقاوت، همانطور که در تفسیر مذکور آمده، علت اجباری نبودن امور دین است یا خیر؟ برای یافتن پاسخ با مفهوم شناسی «تبین» شروع می کنیم و سپس تقریرات مفسرین محترم را در مورد تعلیل آیه بررسی میکنیم.
(ملاصدرا، 1366: 4/199 ) چنین تقریری از صحت و اتقان لازم برخوردار و متناسب با ظاهر آیه می باشد، ولی با این استنباط، جمله«قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» دیگر نمی تواند علت «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» و بعبارتی علت عدم اجبار در دین باشد.
نتیجه گیری نظر مشهور بین مفسرین، در مورد آیه «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» این است که: در پذیرش عقاید دینی اجبار تاثیری ندارد و جایز هم نیست کسی را به پذیرش دین اسلام مجبور کنند.