نویسنده: باستانی پاریزی، محمد ابراهیم؛
دی 1360 - شماره 5 (12 صفحه - از 542 تا 553)
"وگرنه اگر بخواهیم حق بگوئیم،باید بگوئیم که یکی از دلپذیرترین و پندآموز- ترین شعرها را در باب سقوط بغداد و خلیفه،صدسال بعد از سعدی،خواجوی کرمانی سروده است(فوت 753 هـ/1352 م)آنجا که لابد خودش کنار دجله نشسته بوده و عبرت را میدیده و میگفته: پیش صاحبنظران ملک سلیمان بادست بلکه آنست سلیمان که زملک آزادست اینکه گویند که بر آب نهادهست جهان مشنو،ای خواجه،که بنیاد جهان بر بادست - این تناقض را در یک قصیده چگونه توان حمل کرد؟قصیدهای که مطلع آن مرثیه قتل خلیفهء 46 ساله است،و مقطع آن مدح اتابک،پدر و پدربزرگ یکی از همان قاتلان؟ سعدی اشک خود را با آستین پاک میکند،اما در حضور چه کسی؟ در اینجا راه حل چنین به نظر میرسد که سعدی قسمت اصلی قصاید را در بغداد گفته و در افواه افتاده و به علت خشم فاتحان ناچار به مهاجرت شده و خود را به شیراز رسانده در ضمن راه،چیزها بدان افزوده و برای توجیه رفتار خود،و جلوگیری از خشم ابو بکر سعد،آن ابیات مدحیه را در آخر آن گنجانده و آن را مناسب و ملایم طبع شیرازنشینان کرده است که در واقع قصایدش از بین نرود و یا به قول امروزیها حرام نشود؟ سعدی در زمستان این سال در بغداد بوده،ولی مطمئنا در بهار سال بعد به شیراز بازگشته است."
- دریافت فایل ارجاع :
(پژوهیار,
,
,
)