چکیده:
در ساماندادن نظریهی صدق، بهمثابهی رکن اصلی معرفت، معمولا چهار مساله را بررسی میکنند: تعریف یا تحلیل صدق، حامل صدق، صدقساز، و نسبت (در نظریههای مطابقت و انسجام). نظریهی صدق مناسب، نظریهای است که از عهدهی تبیین صدق همهی انواع قضایا برآید و در برابر پارادوکس دروغگو نیز مقاومت کند. هدف این تحقیق تحلیل نظریهی صدق خواجه طوسی است؛ کسی که هم درگیر پارادوکس دروغگو بود، هم درگیر تبیین صدق قضایای حقیقیه و قضایایی که از معقولاتی ساخته شدهاند که مابهازایی در خارج ندارند. در این جستار، با رویکردی تحلیلی (بیشتر تحلیل سیستمی) نشان میدهیم که او در برابر دشوارهی پارادوکس دروغگو، حامل صدق را خبر و قضیهای دانسته است که غیر از مخبرعنه است؛ و در برابر دشوارهی دیگر، دو رهیافت را پیش گرفته است: اول، از تعریف صدق به مطابقت دست شسته و آن را به «الحاق امر اعتباری به آنچه با خصوصیتش شایستگی آن را دارد» تعریف کرده است؛ دوم، صدقساز و نفسالامر را عقل فعال دانسته است. او هرچند نسبت مطابقت را نسبتی حکایی میداند، اما چندان به آن نمیپردازد. یکی از دلایل آن میتواند این باشد که مسالهی نسبت مطابقت، در دو دشوارهی یادشده نقشی جدی ندارد.
In developing a theory of truth, as the main condition of knowledge, four issues are usually examined: definition or analysis of truth, truth bearer, truth-maker, and relation (in correspondence and coherence theories). A proper theory of truth is the one that affords the explanation of the truth of all types of propositions, and, at the same time, resists the liar paradox. The aim of this inquiry is to analyze Nasir al-Din al-Tusi’s theory of truth one who is involved both in the liar paradox and in the explanation of the truth of the verity propositions and propositions that are made of intelligibles that have no instance in external world. This inquiry shows, with an analytical approach mostly systematic analysis, that he regards, against the difficulty of the lair paradox, propositions that are other than what they are about as the bearers of truth. Further, it shows that he, against the other difficulty, has two attitudes: first, he desists from the correspondence theory of truth and defines it as “ascription of an ideational thing to what, with its characteristic, is proper for it”; second, he considers the agent intellect to be the truth-maker. Although he regards the correspondence relation as an intentional relation, he does not discuss it much. One explanation could be that the issue of the correspondence relation does not play a serious part in the aforementioned difficulties.
خلاصه ماشینی:
هدف اين تحقيق تحليل نظريه ي صدق خواجه طوسي است ؛ کسي که هم درگير پارادوکس دروغ گو بود، هم درگير تبيين صدق قضاياي حقيقيه و قضايايي که از معقولاتي ساخته شده اند که مابه ازايي در خارج ندارند.
در اين جستار، با رويکردي تحليلي (بيشتر تحليل سيستمي) نشان ميدهيم که او در برابر دشواره ي پارادوکس دروغ گو، حامل صدق را خبر و قضيه اي دانسته است که غير از مخبرٌعنه است ؛ و در برابر دشواره ي ديگر، دو رهيافت را پيش گرفته است : اول ، از تعريف صدق به مطابقت دست شسته و آن را به «الحاق امر اعتباري به آنچه با خصوصيتش شايستگي آن را دارد» تعريف کرده است ؛ دوم ، صدق ساز و نفس الامر را عقل فعال دانسته است .
ما با بررسي آثار متعدد خواجه و نظر به ابعاد مختلف نظريه ي صدق او نشان ميدهيم که او تلاش ميکند تا با دو رهيافت ، تحليلي معقول از صدق برخي از قضايا ارائه دهد و بدين ترتيب ، از عهده ي مشکل تبيين صدق همه ي انواع قضايا برآيد: قضايايي که از معقولاتي که مابه ازايي در خارج ندارند ساخته شده اند و قضايايي که به دليل حقيقيه بودن ، بر افراد مقدر نيز صادق اند.
اما در اين تفسير ديگر ميگوييم : رهيافت اول خواجه (يعني آنجا که تحليلي ديگر از صدق ارائه ميدهد) براي تبيين صدق قضايايي است که از آن دو دسته از معقولات ثانيه ساخته شده اند.