چکیده:
زمینه و هدف: یکی از کارکردهای مهم در ساخت روایتهای شاهنامه، نقش عناصر طبیعت در رویدادها و سرنوشت آدمیان است. از میان این عناصر طبیعی عنصر باد دارای جایگاهی ویژه است. در اوستا تفاوت میان آتش، آب، خاک از یکسو و باد از سوی دیگر چشمگیر است. درحالیکه آن سه ایزد نخستین تنها یک گونه و دارای صفات مثبت هستند، باد دو گونه است. در متون فارسی میانه نیز از «ایزد باد» یا «وای نیک» و دیگر «دیو باد» یا «وای بد» یاد شده است. در مینوی خرد باد در زمره ایزدان است که از برای نیرو گرفتن از آن ستایش میشود و از سوی دیگر باد دیوی است که سبب بروز طوفان و بادهای سخت میگردد. در متون ذکرشده، ایزد باد برای کامروا ساختن شاهان و پهلوانان در نبرد و پیروزی آنها ستایش شده است. این جستار کوشیدهاست تا نقش عنصر باد را در متون کهن و شاهنامۀ فردوسی بررسی کرده و نشان دهد این عنصر پس از ورود به فضای حماسی دچار چه تغییراتی میشود.
روش مطالعه: دراین پژوهش گردآوری اطلاعات از طریق منابع کتابخانهای بوده است و شیوۀ موردنظر این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است. متن اساس شاهنامۀ فردوسی تصحیح جلال خالقیمطلق، دورۀ 4 جلدی است.
یافته ها: در شاهنامۀ فردوسی باد با صفات باآفرین و خوشبو شناخته میشود. باد بد نیز با صفاتی همچون تند، سخت، تیره و دمان همراه شده است. این عنصر بدون در نظر گرفتن منش ایزدی ـ اهریمنی خود به یاری شاهان یا پهلوانان میشتابد و بارها به یاری کیخسرو میآید.
نتیجه گیری: باکندوکاو در روایتهای حماسه ملی این نتیجه بدست آمد که این عنصر منش ایزدی خود را ازدست داده و بشکل یک عنصر طبیعی درآمده که تنها به فرمان خداوند یکتا عمل میکند و غالبا پشتیبان شاه و پهلوان سزاوار (مشروع) و پیکار به حق آنان است.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: One of the important functions in constructing Shahnameh narratives is the role of nature elements in events and human destiny. Among these natural elements, the element of wind has a special place. In Avesta, the difference between fire, water, soil on the one hand and wind on the other is significant. While the first three gods are only one species and have positive attributes, wind is two species. In Middle Persian texts, "God of the Wind" or "Wai Nik" and other "Demon of the Wind" or "Woe Bad" are mentioned. In the menu, wisdom is the wind among the gods, which is praised for its strength, and on the other hand, it is the devil wind that causes storms and strong winds. In the mentioned texts, the god of wind is praised for making kings and heroes in battle and their victory. This article has tried to study the role of the element of wind in ancient texts and Ferdowsi's Shahnameh and to show what changes this element undergoes after entering the epic space.
METHODOLOGY: In this research, information was collected through library sources and the method of this research is descriptive-analytical. The basic text of Ferdowsi's Shahnameh is a 4-volume correction of Jalal Khaleghi Motlagh.
FINDINGS: In Ferdowsi Shahnameh, wind is known for its pleasant and fragrant attributes. Bad wind is also associated with traits such as sharp, hard, dark and smoky. This element, regardless of its divine-demonic character, rushes to the aid of kings or heroes and often comes to the aid of Kaykhosrow.
CONCLUSION: Bakundukav in the narrations of the national epic came to the conclusion that this element has lost its divine character and has become a natural element that acts only by the command of God Almighty and often supports the king and the worthy hero and fights for the right. They are.
خلاصه ماشینی:
مگــــر کــــين بلاهــــا ز مــــا بگــــذرد کــزين پــس کــس از مــا پيــي نســپرد پشــــوتن بيامــــد بــــه پــــيش خــــداي کـــه او بـــود بـــر نيکـــوي رهنمـــاي ســــپه يکســــره دســــت برداشــــتند نيــــــايش از انــــــدازه بگذاشــــــتند هـــم آنگـــه برآمـــد يکـــي بـــاد خـــوش ببـــرد ابـــر و روي هـــوا گشـــت گـــش (همان : صص ٣٥٨ ــ ٣٦٢) همانگونه که آن باد تند و شگرف پيشين در واقع در صورت کهن روايت همان واي بـد، يعنـي در شـمار يکـي از ديوان است ، اين باد خوش را نيز بايد در اصل همان ايزد واي نيـک دانسـت کـه در شـاهنامه مـنش اهريمنـي و ايزدي خود را باخته و تنها عنصري از طبيعت شده اند که به فرمان پروردگار يکتا عمل ميکنند.
کيخسرو که کار را بر خود و سپاه خود تنگ ميبيند، دوباره زبان نيايش بـه ستايش يزدان ميگشايد: چـــو کيخســـرو آن پـــيچش جنـــگ ديـــد جهــان بــر دل خــويش بــر تنــگ ديــد، بيامــــد ز يکســــو ز پشــــت ســــپاه بـــه پـــيش جهانـــدار شـــد دادخـــواه ، کـــــه «اي برتـــــر از دانـــــش پارســـــا جهانــــدار و بــــر پادشــــا پادشــــا، اگــــر نيســــتم مــــن ســــتم يافتــــه چــن آهــن بــه کــوره نــدرون تافتــه ، نخـــواهم کـــه پيـــروز باشـــم بـــه جنـــگ نــه بــر دادگربــر کــنم جــايْ تنــگ !» بگفـــت ايـــن و بـــر خـــاک ماليـــد روي جهـــان شـــد پـــر از نالـــه ي زار اوي همانگـــه برآمـــد يکـــي بـــاد ســـخت کـــه بشکســـت شـــاداب شـــاخ درخـــت همــــي خــــاک برداشــــت از رزمگــــاه بـــزد بـــر رخ شـــاه تـــوران ســـپاه کســـي کـــو ســـر از جنـــگ برتـــافتي چــــن افراســــياب آگهــــي يــــافتي، بـــه خنجـــر بريـــدي ســـرش را ز تـــن جـــز از خـــاک و ريگـــش نبـــودي کفـــن چنـــين تـــا ســـپهر و زمـــين تـــار شـــد فــــراوان ز ترکــــان گرفتــــار شــــد (همان : ابيات ٩٨٢-٩٩٢) اگر در توصيف پيشين ميان نيايش پروردگار و اجابت او زماني ميگذرد، در توصيف بالا بلافاصـله پـس از نيـايش کيخسرو خواست او پذيرفته ميگردد و به فرمان پروردگار باد سختي به ياري کيخسرو برميخيزد و بر سپاه توران ميتازد.