چکیده:
زمینه و هدف: بررسی آثار ادبی با نظرداشت مبانی مکتبهای ادبی، در ارائۀ تحلیلهای نوین، دسته بندی آثار و تبیین کیفیت قلم صاحب اثر سودمند است. شاهنامۀ فردوسی از مهمترین آثار ادبی به زبان فارسی است که واکاوی داستانهای آن بویژه رویدادهای مرتبط با کیخسرو با عنایت به مولفه های مکاتب ادبی، در بازشناسی توان ادبی فردوسی و خوانشی نوین از مبانی فکری او موثر است. در تحقیق حاضر براساس مولفه های رئالیسم جادویی، که برآمده از مکتب رئالیسم است، شخصیت کیخسرو و شیوۀ روایتگری فردوسی در ارتباط با او کاویده شده است.
روش مطالعه: پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی و به شیوۀ استقرایی انجام گرفته است.
یافتهها: درآمیختن واقعیت و خیال و شکلگیری بخشی از روایت در عالم رویا و خواب، رفتارشناسی کیخسرو مبتنی بر جادو و سحر، اسطورهانگاری کیخسرو و ارائۀ تصاویر مبالغهآمیز در چهارچوب واقعیتها از جمله مولفههایی هستند که امکان خوانش رویدادهای مرتبط با کیخسرو را براساس مبانی نظری رئالیسم جادویی محقق کردهاند.
نتیجهگیری: نتایج تحقیق نشان میدهد فردوسی رویدادهای مربوط به کیخسرو را در بستر واقعیتهای جامعۀ ایرانی روایت کرده است. البته او برای ایجاد فراز و نشیب روایی، جذب توجه مخاطب، نشان دادن پیچیدگی و رمزوارگی شخصیت کیخسرو، از عناصر جادویی و ماورای طبیعت در سطحی محدود و هدایت شده استفاده کرده است.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: The study of literary works with regard to the principles of literary schools is useful in presenting new analyzes, classifying works and explaining the quality of the author. Ferdowsi's Shahnameh is one of the most important literary works in Persian language. The analysis of its stories, especially the events related to Kaykhosrow, with regard to the components of literary schools, is effective in recognizing Ferdowsi's literary power and a new reading of his intellectual foundations. In the present study, based on the components of magical realism, which derive from the school of realism, Kaykhosrow's character and Ferdowsi's narrative style have been explored in relation to him.
METHODOLOGY: The present study was performed by descriptive-analytical method and inductive method.
FINDINGS: Combining reality and fantasy and forming a part of narrative in the world of dreams, Keykhosrow's behavior based on magic, Keykhosrow mythology and presenting exaggerated images in the context of facts are among the components that make it possible to read events based on Keykhosrow theory. They have done magic.
CONCLUSION: The results of the research show that Ferdowsi has narrated the events related to Kaykhosrow in the context of the realities of Iranian society. Of course, he has used magical and supernatural elements in a limited and guided level to create the ups and downs of the narrative, to attract the audience's attention, to show the complexity and mystery of Kaykhosrow's character.
خلاصه ماشینی:
بررسي و تحليل رويدادهاي مرتبط با کيخسرو در شاهنامۀ فردوسي (براساس مؤلفه هاي رئاليسم جادويي) زهرا قدسي، بتول فخراسلام *، مهدي نوروز، اکبر شعباني گروه زبان و ادبيات فارسي، واحد نيشابور، دانشگاه آزاد اسلامي، نيشابور، ايران .
يافته ها: درآميختن واقعيت و خيال و شکل گيري بخشي از روايت در عالم رؤيا و خواب ، رفتارشناسي کيخسرو مبتني بر جادو و سحر، اسطوره انگاري کيخسرو و ارائۀ تصاوير مبالغه آميز در چهارچوب واقعيتها از جمله مؤلفه هايي هستند که امکان خوانش رويدادهاي مرتبط با کيخسرو را براساس مباني نظري رئاليسم جادويي محقق کرده اند.
دليل گزينش شبه مکتب رئاليسم جادويي براي تحليل روايات مرتبط با کيخسرو اين است که در هر دو مورد، آميزه اي از واقعيت (وجه غالب ) و خيال (وجه مغلوب ) نمود دارد و کاربست مباني نظري رئاليسم جادويي، امکان ارائۀ تحليلهاي علمي و دقيقي را از شخصيت اسطوره اي/ تاريخي/ حماسي کيخسرو فراهم ميکند.
بنابراين هنگامي که فردوسي در سرودة ذيل ، از نگاريده شدن درختي سبز سخن ميگويد که چهرة سياوش روي برگهاي آن ديده ميشود، درواقع با پيوند زدن انگاره هاي ذهني خود با واقعيتهاي جامعۀ ايراني در آن زمان ، تلاشي براي بازيابي و احياي هويت خدشه دارشدة ايرانيان انجام ميدهد و بصورت غيرمستقيم ، اين نکتۀ مهم را يادآور ميشود که بدنيا آمدن کيخسرو و گريختن او از دست افراسياب ، بمنزلۀ پايان گستاخيهاي شاه توراني و اقناع عواطفي است که بدليل قتل سياوش جريحه دار شده است .
Lterary Keyterms: Magical Realism translated by the Institute of Continuous Line of Thought, under the supervision of Abbas Arzepeyma, Tehran: Neshaneh.