چکیده:
زمینه و هدف: ادبیات پایداری آینۀ انعکاس واکنشهای ملتهای تحت ستم و نارضایتی آنان از وضع موجود است؛ از همین رو ادب پایداری علیرغم تفاوتهای زبانی، زمانی، فرهنگی، دینی، جغرافیایی و مواردی از این دست، رسالت واحدی را دنبال میکند و آن بیداری تودههای مردم و تهییج آنان دربرابر اشغالگران سرزمینشان یا حاکمان ستمگر آن بوده است. موضوع پژوهش حاضر تحلیل مولفههای سبکی در سرودههای پایداری میرزاده عشقی و محمدتقی بهار است.
روش مطالعه: روش پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است؛ دادهها به شکل کتابخانهای گردآوری و به شیوه تحلیل محتوا تجزیه و تحلیل شدهاند.
یافته ها: موتیفهای شعری دوران مشروطه در شعر شاعران آن عصر تقریبا مشترک است اما رویکرد هریک از آنان با دیگری متفاوت و حاکی از جهانبینی خاص او است. این قضیه در موتیف پایداری نیز صدق میکند.
نتیجه گیری: بهرهگیری فراوان میرزاده عشقی از مظاهر فولکلور در بیان مفاهیم و موضوعات پایداری باعث شده فولکلور نقش برجستهای بعنوان یک شاخصۀ سبکی در اینگونه از اشعار وی ایفا کند. بازتاب باورهای عامیانه و استفاده از اصطلاحات، کنایات، تشبیهات و مثلهای عامیانه، مهمترین جلوههای فولکلور در شعرهای پایداری میرزاده عشقی بشمار میرود. در مقابل، بهار در شعرهای پایداری چندان از جلوههای فولکلور بهره نبرده و بیشتر با زبانی سخته و ادبی مفاهیم پایداری را بیان کرده است. از نظر فکری عشقی رادیکالتر از بهار است. گفتمان بهار در آغاز، صرفنظر از پختگی زبانی او، همانند عشقی دارای زبانی توفنده است و گفتمانی تسلیمناپذیر و سراسر اعتراض را در دورۀ احمد شاه تا آغاز دورۀ رضاشاه نمایندگی میکند. اما خیلی زود و بعد از زندانی کردنش، این گفتمان تغییر میکند و انتقاد جای خود را به ستایش از رضاشاه میدهد. به عبارت دیگر پایداری در شعر بهار جای خود را به تسلیم و سکوت میدهد.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: Sustainability literature is a reflection of the reactions of oppressed nations and their dissatisfaction with the current situation; Therefore, the literature of stability, in spite of linguistic, temporal, cultural, religious, geographical and similar differences, pursues a single mission, and that has been the awakening of the masses of the people and their incitement against the occupiers of their land or its oppressive rulers. The subject of the present study is the analysis of stylistic components in the poems of Mirzadeh Eshghi and Mohammad Taghi Bahar.
METHODOLOGY: The research method is descriptive-analytical; The data were collected in the form of libraries and analyzed by content analysis.
FINDINGS: The poetic motifs of the constitutional era are almost common in the poetry of the poets of that era, but the approach of each of them is different from the other and indicates his own worldview. This is also true of the sustainability motif.
CONCLUSION: Mirzadeh Eshghi's extensive use of the manifestations of folklore in expressing the concepts and issues of sustainability has caused folklore to play a prominent role as a stylistic feature in such poems. The reflection of folk beliefs and the use of idioms, allusions, similes and proverbs are the most important manifestations of folklore in the poems of Mirzadeh Eshghi. In contrast, Bahar has not used much of the effects of folklore in his poems on sustainability and has expressed the concepts of sustainability more in harsh and literary language. Intellectually, love is more radical than spring. In the beginning, Bahar's discourse, regardless of his linguistic maturity, is like a love with a cracking language, and it represents an unyielding discourse and all the protests in Ahmad Shah's period until the beginning of Reza Shah's period. But very soon after his imprisonment, this discourse changed and criticism gave way to praise of Reza Shah. In other words, stability in spring poetry gives way to submission and silence.
خلاصه ماشینی:
در اين راستا پژوهش حاضر بر آن است تا بازتاب اوضاع سياسي اجتماعي را در سروده هاي محمدتقي بهار و ميرزادة عشقي در قالب بازتاب مضامين مقاومت و پايداري در شعر آنها بررسي کند.
وي در شعر زير بصورت تمثيل از اشخاصي تمجيد ميکند که با عمل در پي تحقق آرمانهاي آزاديخواهانه بوده اند: يک مرغ ســـر به زير پر اندر کشـــيده اســــت مرغي دگر نوا بــه فلــک برکشـــيــده اســــت يــک مرغ ســـر بــه دشـــنــۀ جلاد داده اســــت يک مرغ از آشـــيانۀ خود ســـرکشـــيده اســـت يک مرغ ، جفت و جوجه به شـــاهين ســـپرده اســـت يک مرغ جفت و جوجه ببر درکشـــيده اســـت يــک مرغ ، پرشــــکســــتــه وافتــاده در قفس يک مرغ ، پر به گوشـــۀ اختر کشـــيده اســـت يــک مرغ صـــيــد کرده و يــک مرغ صـــيــد او از پنجه اش به قهر و به کيفر کشـــيده اســـت مرغي به آشـــيانه کشـــيده اســــت آب و نان اين مرغ آشـــيانه در آذر کشـــيده اســــت مرغي جفاي حادثه ديده اســــت روز و شــــب مرغي جفاي حادثه کمتر کشـــيده اســــت مرغي ز وصـــل گل شـــده ســـرمســـت و مرغکي ز آســـيب خار، ناله مکرر کشـــيده اســـت قـربــان مـرغـکـي کــه ز ســــوداي عشــــق گــل از زخم نوک خار، به خون بر کشـــيده اســـت يــا چــون بــهــار از لــطــمــات خــزان جــور ســـر زير پر نهفته و دم درکشـــيده اســــت (ديوان بهار، ج ٢: ص ٣٩٣) شاخصۀ سبکي شعرهاي پايداري بهار در استواري و پختگي زبان و تصاوير آن است که نشان دهندة بهره مندي فراوان شاعر از ميراث گرانبهاي ادبيات کلاسيک است .
عواملي که در دورة مشروطه باعث شده بود بهره گيري از فولکلور براي شاعران اجتناب ناپذير باشد، عمدتاً اين موارد را شامل ميشود: ضرورت بيان مسائل سياسي ـ اجتماعي با استفاده از عناصري که براي عامۀ مردم ملموس و عيني باشد، تأکيد بر مطالب مورد نظر و مستدل کردن آنها با امثال و حکم و کنايات برگرفته از فرهنگ عامه ، تلاش براي اقناع مخاطبان و همسوکردن آنان با انديشه هاي خود.