چکیده:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش اراده و اختیار در پدیدآیی و تحول شخصیت از منظر اسلام و روانشناسی انجام شده است. برای تحقق این هدف، نظر اندیشمندان مسلمان و روانشناسان، موردمطالعه قرار گرفت و با گردآوری اطلاعات درباره نظرات و رویکردهای مختلف از روش توصیفی ـ تحلیلی استفاده شد. یافتههای تحقیق بیانگر این است که «جبر زیستی ـ روانی» ارائهشده در مکتب روانتحلیلگری و نیز «جبر محیطی» ارائهشده در مکتب رفتارگرایی و همچنین «نگاه افراطگرایانه به اراده انسان» و انتساب «اراده آزاد» به انسان توسط مکتب انسانگرایی، هیچکدام تبیین صحیحی از ماهیت انسان نیستند. عوامل فیزیکی، زیستی، روانی و اجتماعی، هرگز تعیینکننده افعال اختیاری بشر نبوده، بلکه فقط زمینهساز گزینش و اختیار او هستند. شخصیت انسان در صورتی متعالی خواهد بود که اراده انسان همسو با اراده متعالی؛ یعنی اراده خداوند متعال قرارگرفته و بر اساس شریعت الهی اقدام نموده و با استفاده از استعدادهای خدادادی مانند قوه تعقل، خوب را از بد تشخیص داده و مقهور عوامل دیگر تأثیرگذار در شخصیت که به آنها نگاه اعدادی و در حد اقتضا داریم، قرار نگیرد.
The present study seeks to determine the role of will and volition in the emergence and evolution of personality from the perspective of Islam and psychology. To achieve this goal, the views of Muslim thinkers and psychologists were studied and the descriptive-analytical method was used by collecting data concerning the various views and approaches. The findings of this study indicate that the “psycho-biological determination” presented in the school of psychoanalysis and the “environmental determination” presented in the school of behaviorism, as well as the “extremist view of the human “will” and the attribution of “free will” to human-being by the school of humanism, none of them are a correct explanation of human nature. Physical, biological, psychological and social factors never determine human voluntary actions, but only provide the grounds for choice. Human personality will be transcendent if human “will” is along with the transcendent will, that is, the will of God Almighty, and he acts according to the divine law and uses God-given talents such as intellect to distinguish good from evil and should not be overwhelmed by other influential factors in the personality those are no the sufficient reasons but providing and insufficient ones.
خلاصه ماشینی:
دارندرُف میگوید: نظریههای روانشناختی تاکنون نوعی از انسان را برای ما معرفی کردهاند که «فلیپ ریف» (Philip Rieff) آن را «انسان روانشناسی» (psychological man) نامیده است (شجاعی، شخصیت از دیدگاه صفات، 1396: 40)؛ بنابراین پژوهشگر درصدد است، ضمن نقد و بررسی نظرات جبرگرایانه مکاتب روانشناسی و نیز برخی از نظرات افراطگرایانه آنان نسبت به اراده انسان و انتساب اراده آزاد و بیقیدوشرط به انسان، نظر اسلام را در این خصوص ارائه نماید.
این مسئله در روششناسی این پژوهش تأثیر داشته و محقق درصدد برآمده است، ضمن پرهیز از دیدگاه سوگیرانه در خصوص کاستیهای روششناسی علم روانشناسی که مبتنی بر مبنای معرفت تجربی است به بحث اراده و اختیار بپردازد؛ بنابراین با توجه به ماهیت موضوع و اهداف مطالعه، در این پژوهش، از روش توصیفی استفاده شده است، از ویژگیهای تحقیق توصیفی این است که محقق دخالتی در موقعیت، وضعیت و نقش متغیرها ندارد و آنها را دستکاری یا کنترل نمیکند و صرفاً آنچه را که وجود دارد مطالعه کرده، به توصیف و تشریح آن میپردازد.
قرآن کریم درباره این افراد میفرماید: (أُوْلَئكَ كاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ( (اعراف/ ۱۷۹)؛ «آنان مانند چهارپایان بلکه گمراهترند»، ولی همواره اینگونه نیست؛ افرادی هم هستند که در برابر میل و اراده خود نبوده و زود تحت تأثیر گرایشهای حیوانی و طبیعی قرار نمیگیرند (شجاعی، شخصیت از دیدگاه صفات، 1396: 135).
این درحالی است که با طرح نظریه جبرگرایی در روانشناسی تجربی، جایی برای اختیار و آزادی و درنتیجه، مسئولیت انسان باقی نمیماند (شجاعی، شخصیت از دیدگاه صفات، 1396: 177).