چکیده:
مترجمان بسیاری شعر حافظ را به زبان انگلیسی ترجمه کردهاند. در ترجمهی شعر حافظ دو نکتهی بسیار مهم وجود دارد؛ نخست ضرورت فهم دقیق شعر حافظ است و دیگر ضرورت آگاهی دقیق و عمیق از واژگان، تعابیر، اصطلاحات و ساختار زبان مقصد. هراندازه که مترجم با زبان مبدا و مقصد آشنایی داشتهباشد، زبان شعر و ادب در هر زمان و در هر فرهنگ به عنوان یک مولّفهی کاملا مستقل نیازمند تخصّص و مهارت است. در پژوهش حاضر یکی از غزلهای حافظ با مطلع «مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو...» در پنج ترجمهی انگلیسی از مترجمان فارسیزبان، یعنی شهریار شهریاری و عبّاس آریانپور و انگلیسیزبان، یعنی ویلبرفورس کلارک، پل اسمیت، رابرت بلای و لئونارد لویسون به صورت همزمان مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتهاست. در این پژوهش از نظریهی آنتوان برمن برای تحلیل ترجمهها بهرهبرده و با استفاده از نظریهی تحریفهای معمول در ترجمهی متون ادبی، ترجمهها مورد نقد و تحلیل قرار داده شدهاست. اگر چه تصوّر غالب این است که مترجمان فارسیزبان فهم بهتری از شعر حافظ دارند، امّا پس از بررسی و تحلیل ترجمههای این مترجمان، عیوب ترجمهی آنها که ناشی از دانش ناقص ادبی و اطّلاعات ناکافی آنها از زبان هنری حافظ بود، آشکار شد. مترجمان انگلیسیزبان اغلب به متن مبدا پایبندتر بودهاند، امّا گاهی تلاش کردهاند با جایگزین کردن برخی مولفهها شعر حافظ را به فرهنگ زبان مقصد نزدیکتر کنند.
Translating Hafez's poems into English language has attracted myriad of translators. However, in translating Hafez's poems, there are two important points translators have to take into account: the need for an accurate understanding of the poems, and the need for a thorough and in-depth knowledge of the words, expressions and structure of the target language used. Even if the translator is familiar with both the source and target language, the language of poetry and literature in any culture has always demanded the translator to have special expertise. In the present study, one of Hafez's Ghazals, openning with "I saw a green field and..." has been selected to compare the translations carried out by Persian and English-speaking translators, namely Shahriyar Shahriari, Abbas Arianpour, Wilberforce Clarke, Paul Smith, Robert Bly and Leonard Lewisohn. Following Berman's translation model, the present study has sought to analyze the translations to see if any deviations happened during the course of translation. Although the prevailing view is that Persian translators must have a better understanding of Hafez's poetry, after examining the translations of these translators, it is found that they, despite their language, have had some flaws in translation, mainly due to their imperfect literary knowledge and insufficient understanding of Hafez's poetic language. English-speaking translators, on the other hand, have often been more adherent to the source text, but in translating the poems, they tend to substitute some of the poetic components, revealing their inclinations toward the culture of the target language.
خلاصه ماشینی:
» در پنج ترجمه ي انگليسي از مترجمان فارسيزبان ، يعني شهريار شهرياري و عباس آريان پور و انگليسيزبان ، يعني ويلبرفورس کلارک، پل اسميت ، رابرت بلاي و لئونارد لويسون به صورت هم زمان مطالعه و بررسي شده است .
مترجمان انگليسيزبان بيشتر به متن مبدأ پايبند بوده اند، اما گاهي تلاش کرده اند با جايگزين کردن برخي مؤلفه ها، شعر حافظ را به فرهنگ زبان مقصد نزديک تر کنند.
اين ويژگي نيز به صورت موردي در مقاله اي با عنوان «ترجمه ي رديف در شعر فارسي؛ مطالعه ي موردي ترجمه اي از ديوان حافظ » بررسي شده است (محموديبختياري، ١٣٩٢).
با اينکه کلارک در مقايسه با ديگر مترجمان به متن مبدأ پايبندتر است ، اما بعضي از ترکيبات را در ترجمه تغيير داده است : «از چراغ تو» را به thy spelendour ترجمه کرده است ؛ يعني «از شکوه و جلال تو» که طبق نظريه ي برمن شاهد تفاخرگرايي يا تغيير لحن در متن مقصد هستيم ؛ يا به جاي «صد پرتو» ترکيب many a ray آورده است که باز به متن مبدأ پايبند نيست .
شهرياري براي رعايت قافيه ، عبارات و ترکيب هايي را به زبان مقصد افزوده است که موجب اطناب شده است و آريان پور نيز فارغ از ترجمه ي شبکه هاي معنايي متن ، به ترجمه ي مفهوم بيت پرداخته است و چنين ترجمه کرده است که «ستاره ي شب گرد ارزش اعتماد را ندارد، اين ستارگان بسياري از پادشاهان را در خاک کرده اند».