چکیده:
آشناییزدایی شگردی است که ادیب از آن سودمیجوید تا جهان متن را به چشم مخاطب بیگانهبنمایاند و موضوع را بهگونهای بیاننماید تا درک دلالتهای معنایی دشوار بهنظررسد. این انحراف از کاربرد متعارف یک اتفاق زبانی و واسطهای برای شناخت سبک ادبی شمردهمیشود. نگارندگان در جستار حاضر به روش تحلیلی به بررسی شگرد آشناییزدایی در استعارات اشعار ابنفارض و مولوی میپردازند. تحقیق نشان از آن دارد که استعاره تماثلی در سرودههای ابنفارض جایگاهی را به خود اختصاصنداده و بسامد آن در عرفان عاشقانه او نسبت به عرفان زاهدانه بیشتر است. استعاره تجسیدیه در اشعار این دو شاعر با بسامد نزدیک به هم رعایتشده، اندیشههای انتزاعی آنان را دنبالمینماید و نشان از دلبستگیشان به تأملات درونی -عرفانی است. هر دو شاعر با انتخاب شگرد تزاحم استعاره سبب دیریابی معنا شدهاند تا از این طریق با برجستهنمودن الفاظ خویش، سبب لذت ادبی مخاطبین را فراهمآورند.
Deviation Is One Aspect of “Words Revival” Based On Linguistics That Causes Literary Pleasure Through Breaking the Surface Structures Of Words Not Deep Structure. From One Side Ultra Logic Rational and Mystical Nature of Mystical Facts And Meaning And Limitation Of Language Efficiency From Other Side Have Led Gnostics Like Mowlavi’s And Ibnfarez Use Deviated Language And Words. This study criticizes and analyzes deviation metaphors in mowlavi’s and ibnfarez complete works analytically. The Study Shows That Mutual Sensuous Metaphor has not Any Place in Ibnfarez Poems. Moreover, It’s Frequency In His Amatory Mysticism Is More Than His Devout Mysticism. Rational Sensuous Metaphor Has Same Frequency in These Two Mystic Poet’s Poems. Which Follows Their Abstract and Social Realistic Thoughts That Shows Their Interest In Mystical And Internal Deliberation. Same Times The Relation Between Two Sides Of The Metaphor In Their Poems Is So Far That There Is More Deviation In It. They Select Much Metaphor and Cause Finding That Meaning Lately And More Literal Pleasure Through Making Prominent Their Own Words. The Percent of Recognition Frequency Is Same in Two Works. It Means Moving Toward Recognition Every Thing and Using Recognition Are of Two Poet’s Mystical Language Properties.
خلاصه ماشینی:
استعاره تجسيديه در اشعار اين دو شاعر با بسامد نزديک به هم رعايتشده، انديشههای انتزاعی آنان را دنبالمینمايد و نشان از دلبستگیشان به تأملات درونی -عرفانی است.
کارکرد عمده و اساس زبان استعاری در اشعار او کارکرد شناختی است کارکردهايی مانند: (تجسيم مفاهيم انتزاعی، قابل شناخت ساختن مفاهيم و پديدههای ناشناخته، جاندار نماياندن مفاهيم و پديدهها و بيان عواطف عرفانی) که زمينه زيبايیآفرينی سخن وی را فراهمآورده و حضور اين تصاوير موجب خيالانگيزي آن شدهاست.
استعاره قياسی (تماثلی) اين نوع استعاره در ديوان مولوی نسبت به ديگر استعارات دامنۀ کمتری را به خود اختصاص دادهاست، از آن روی که شاعر بهدنبال بيان احوال و عواطف روحانی است و به امور حسی توجهندارد.
استعاره تجسيدی عارف هنگام اتصال روح به جهان ماوراء از ادراکات شهودی خود سخنمیگويد، ليکن اگر بخواهد اين حقیقت تجربه شده را در ظرف زبان بريزد نيازدارد که از عناصر موجود در قلمرو محسوسات کمکبگيرد و ادراکات باطنی را با حواسِ ظاهری تشريحنمايد؛ بنابراین مولوی با خلق ترکيبات استعاری معانی واژگان تصويری و حسی را با مفاهيم انتزاعی پيوندمیدهد و از اين راه و به کمک تصويری که واژه استعاری در ذهن خلقمیکند، ميان آن تصوير و انديشه ناشناخته برای مخاطب، پيوندی براساس شباهت خلقمینمايد و سرانجام مفهوم ناشناس را آشنا میسازد؛ وی میگويد: دمم فزون ده تا خيک من شود پر باد کـه تـا شـوم ز دم تـو سـوار بر دريـا (مولوی، 1354: 135) در اين بيت دو استعاره ديدهمیشود، يکی «خيک» که استعاره از جسم و ديگری «دريا» که استعاره از حقيقت و ذات خداوندی است.
3- بسامد استعاره مصرحه در اشعار ابنفارض نسبت به مولوی بسيار کم است.