چکیده:
هنر سورئال، هنری است که بر اساس نظریه ناخودآگاه فروید، توسط آندره برتون و لویی آراگون پایهگذاری شد. هنرمندان این سبک هنری در پی آزادسازی ناخودآگاه فردی و خلق کار هنری با توجه به ناخودآگاه و رویا و واپسزدگی (سرکوب) میباشند. آنها بر این عقیدهاند که منشاء خلق کار هنریشان، ناخودآگاه فردی آنهاست. این پژوهش در تلاش است تا با تکیه بر آراء هایدگر در زمینه ارتباط هنر با حقیقت دریابد که هنر سوررئال که هنرمندان آن مدعی ارتباط هنرشان با ناخودآگاه فردی بودند و از رویاها و جنون و خیالاتشان تصویر میکشیدند چه نسبتی با حقیقت دارد؟ آیا این ادعای هایدگر که «در کار هنری حقیقت در کار است» در مورد نقاشیهای سوررئال نیز صادق است؟ هدف پژوهش دریافت نسبت هنر سوررئال با حقیقت است. لذا نگارنده به عنوان نمونه به سراغ یکی از نقاشیهای رنه مگریت هنرمند مشهور سبک سورئال میرود تا با نگاهی پدیدارشناسانه به این کار هنری برجسته دریابد که چگونه میتوان فرض کرد که در این کار هنری چیزی از پنهانی به پیدایی درمیآید. این تحقیق به شیوه توصیفی تحلیلی و بر اساس مطالعه منابع مکتوب کتابخانهای صورت گرفته است.
Surrealists’ paintings are covered in puzzle-like images informed by a juxtaposition of fantasy and reality. They sought to combine dream and reality to unleash the untold hidden in their subconscious through creation of novel effects. The work of art chosen for review in this study is Magritte's The Human Condition (La condition humaine) painting. Rene Magritte has created two paintings with this same title, the image of both of which are included in the article. The one addressed in this study is the painting depicting a room and the landscape visible through a window. In the first glance, we see a landscape outside the window in the room. Through further examination, however, we realize that a part of the landscape is in fact a painting on canvas on a tripod. Which makes one wonder, what was Magritte's purpose in creating this painting? Was he trying to create a puzzle? Was he aiming to mock the mind and perception of the spectator? Or is this something beyond a mind game? Therefore, this study attempted to critically examine and conduct a phenomenological assessment of this painting. Through a deeper analysis and epoche on this painting, it can be seen that it is more of a picture in picture puzzle than a depiction. Similar to other prominent artists, Rene Magritte tried to create a universe to point us in the direction of a hidden truth behind the images; a truth that is understandable in the life of today's human beings.
خلاصه ماشینی:
اگر همچون هايدگر موافق اين نظر باشيم که واقعيت و حقيقت با هم يکي نيست ، و يکي از جاهايي که حقيقت A Critical Study of the Relationship between the Art of Surrealism … 409 خود را پديدار ميسازد، در کار هنري است ، آيا ميتوان گفت هنر سوررئال نيز با حقيقت مرتبط است ؟براي پاسخ به اين پرسش بايد در خصوص ذات حقيقت و رابطه آن با واقعيت و نيز با هنر (به ويژه در نظر هايدگر) تامل کنيم .
پس از آن به سراغ يکي از تابلوهاي معروف نقاشي سبک سوررئاليسم ، با عنوان «وضعيت انسان » اثر رنه مگريت ميرويم تا بر اساس اين نقاشي متوجه شويم که نقاشي سوررئاليسم با حقيقت چه نسبتي دارد و حقيقت در آن چگونه آشکار ميشود؟ هنر سوررئال به نظر آپولينر، سوررئاليسم بيش از هر چيز موضوع خلاقيت شعري است و در واقع نقاشي و مجسمه سازي بايد به صورت تبديل تجسمي شعر در نظر گرفته شود.
برتون در جايي براي تعريف يک کار هنري سوررئاليسمي ميگويد: «تصوير سوررئاليسمي آن است که داراي بالاترين درجه اختيار باشد و طولانيترين زمان را براي ترجمه به زبان متعارف ، مصروف خود کند، حال خواه شامل مقدار متنابهي تناقض A Critical Study of the Relationship between the Art of Surrealism … 411 ظاهري و يا دچار نقصان عجيب در يکي از قسمت هايش باشد، خواه نويد شورانگيز بودن بدهد و در نتيجه ضعيف به نظر برسد و يا از خويش توجيه صوري مسخره اي بيرون کشيده باشد؛ خواه يک طبيعت خيالي باشد و يا به نحوي کاملا طبيعي کيفيت هاي اوليه فيزيکي را بيان کند و يا انسان را به خنده وا دارد»(لي ماري و ديگران ، ١٣٥١: ٣٧).