چکیده:
فرزندآوری یکی از مؤلفههای مهم علم جمعیت است و از جمله موضوعاتی است که در جوامع مختلف اهمیت دارد. اکثر کشورهای جهان به نوعی در حالت عدم تعادل جمعیتی قرار دارند و با چالشهای ناشی از آن مواجهند. این مسئله سبب میشود که کشورهای با روند نزولی رشد جمعیت، به تدریج با سالخوردگی جمعیت و چالشهای ناشی از آن مواجه شوند. فرزندآوری از جهات مختلف فقهی، حقوقی، اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی قابل بررسی است. در ایران به مسئلۀ فرزندآوری کمتر با رویکرد اخلاقی پرداخته شده است، اما در غرب این موضوع با رویکردهای مختلف اخلاق هنجاری مانند غایتگرایی، وظیفهگرایی و فضیلتگرایی بررسی شده است. از این میان، وظیفهگرایان _ برمبنای اصل ادای وظیفه _ استدلالهای قابل توجهی بر اخلاقی بودن فرزندآوری ارائه کردهاند، ازجمله استدلال از طریق ارزشِ ذاتی فرزندآوری که تقریرهای مختلفی از آن ارائه شده است. در این مقاله به بررسی و نقد استدلال ارزشِ ذاتی فرزندآوری با تقریرهای گوناگون آن پرداخته میشود.
Childbearing may be regarded as a significant constituent of demography as well as an important issue in different societies. The population of the majority of countries in the world is not balanced, and these countries are faced with challenges which such imbalance creates. This will lead countries with a decreasing trend of population growth to encounter the problem of population aging and difficulties arising from it. Childbearing can be explored with respect to jurisprudence, law, economics, and sociology. The problem of childbearing has not often been morally addressed in Iran; but in the West it has been examined by philosophers through applying different moral approaches such as consequentialism, deontology, and virtue theory. Deontology has advanced remarkable arguments for childbearing to be moral based on the principle of discharging duties, including the argument from the intrinsic value of childbearing. In view of the fact that a variety of accounts have been provided for this argument, we shall assess and criticize it in our article.
خلاصه ماشینی:
استدلال ارزش ذاتي فرزندآوري ييک از مهم ترين ادله وظيفه گرايان بـر توليـد مثـل اسـت کـه تقريرهاي مختلفي از اين استدلال صورت گرفته است ، يک تقريرمبتنـي بـر ارزش ذاتـي انسـان است و تقريردوم بر اساس اين که انسان ها فهم کننـدگان ارزش هـاي موجـود در جهـان هسـتند، فرزندآوري را با ارزش تلقي ميکند و در تقريرسـوم ، ارزش ذاتـي فرزنـدآوري بـر اسـاس ارزش رشد عاطفي تبيين ميشود.
سقراط و افلاطـون ، لـذت و درد را فـي نفسه خوب و بد ميدانند، اما معتقدند اينها تنها چيزهايي نيستند که ذاتا خـوب و بـد باشـند و بـه واسطه آن ارزش ذاتي داشته باشند، بلکه چيزهايي ديگري مانند فضيلت و تفکر وجود دارنـد کـه داراي ارزش ذاتي اند.
5. instrumental value خوب زندگي کردن و خوب زندگي کردن ، همه مطلوبيت و ارزش ابزاري دارند و هيچ يک از امور ذکر شده را براي خودشان نميخواهيم ، بلکه آنها را براي رسيدن بـه مطلـوبي ميخـواهيم کـه آن مطلوب ارزشي ذاتي دارد و براي چيز ديگري طلب نمي شود.
شايد بتوان گفت اسميلينسکي به دليل بحث هاي طولاني در مورد ايـن کـه ارزش موجـودات غير انساني منوط به فهم آنها است يا اگر فهم نشوند نيز ارزش دارند و در واقع ، ذاتي بودن يا نبودن ارزش شــان ، ايــن مســئله را مســکوت گذاشــته و بحث هــاي دقيــق آن را بــه خــود فيلســوفان اخلاق محيط زيست واگذار کرده است ، اما او به صراحت تأکيد ميکند که در هر صورت - چـه وجود ارزش به وجود انسان وابسته باشد و چه وابسته نباشد - فرزندآوري ارزشمند اسـت ؛ چـون ايجاد انسان هايي است براي فهم ارزش هاي موجود در جهان (٤٦ .