چکیده:
تنگناهای اخلاقی، افزون بر این که از بحثبرانگیزترین مسائل دهههای اخیر فلسفۀ اخلاق بوده است؛ در قلمرو علوم انسانی مانند حقوق و فقه نیز مطرح است. زمانی که ما تلاش میکنیم تا یک تنگنای اخلاقی را حل کنیم از فرایند استدلال اخلاقی، پیروی میکنیم، اطلاعات موجود را بررسی میکنیم و پیامدهایی را با توجه به آن اطلاعات و در ارتباط با معیارهای اخلاقی در نظر میگیریم. گاهی مشاهده میشود که اشخاص در مواجهه با وضعیت مذکور، به دلیل غفلت و یا ضعف در شناخت معیار و مهارتهای تصمیم گیری، دچار تصمیمگیری و رفتار نادرست میشوند. در این مقاله، این موضوع به عنوان یکی از موضوعاتِ اخلاق کاربردی و مسائل معرفتی مرتبط با حقوق کیفری با نگاهی به فلسفۀ اخلاق و اصول فقه، و برخی مقررات ایران بررسی میشود. پرسش مدِّ نظر در این پژوهش عبارت است از این که تنگنای اخلاقی چیست و چه ثمرهای در حقوق کیفری دارد و راه برون رفت از این وضعیت چیست؟ روش تحقیق مدِّ نظر در این مقاله، توصیفی – تحلیلی، با بهرهگیری از ابزار کتابخانهای و مطالعه میانرشتهای است.
Not only are moral dilemmas considered among the most controversial issues of moral philosophy in the recent decades, but they are also posed in the fields of humanities such as law and jurisprudence. When we attempt to solve a moral dilemma, we follow a process of moral reasoning, we explore available data, and we take into consideration certain consequences with respect to these data and the moral standards. Individuals are sometimes seen to make wrong decisions and display unacceptable behavior in facing relevant situations due to their negligence or their poor knowledge of the standards and skills of making decisions. In this article, I study this subject as a theme in applied ethics and as an epistemic issue related to criminal law in the light of moral philosophy and jurisprudential principles, and some Iranian regulations. The question at issue in this study is “what is a moral dilemma? What kind of benefit does it bring to criminal law? And how can we get out of the current situation?” The method of this inquiry is descriptive and analytical while library research methodology and interdisciplinary approach are used.
خلاصه ماشینی:
برخي نويسندگان ، بين اين اصـطلاح و اصـطلاح «تعارض اخلاقي »٢ فرق قائل شده اند (فرامرز قراملکي، ۱۳۹۵، ص ۲۱۷) که البته ، با توجـه بـه اسـتعمال اصطلاح اول در عرف خاص فلاسفه اخلاق ، و قاعـده ادبـي، عقلـي و اصـولي «لا مشـاحة فـي الاصطلاح ؛ در اصطلاح ، نياز به مناقشه نيست » (مرادي، ۱۳۹۶) اين تفکيـک ، مـورد انتقـاد بـه نظـر ميرســد، و آنچــه در ايــن مقالــه مــد نظــر اســت ، تــرادف تعــابيري چــون تنگنــاي اخلاقــي، تعارض اخلاقي و محذور اخلاقي است که منجر به معما و بلاتکليفي اخلاقي ميشود.
«تزاحم » عبارت است از تضاد ميان دو تکليف واجب که مکلف ، نسبت بـه جمـع بـين آنهـا ناتوان است (صـدر، ۱۴۲۵ ق ، ص ۲۳۵) و ترتب ، يعني اجتماع دو حکم فعلي، کـه مکلـف و مجـري تنها ميتواند يکي از آن دو را انجام دهد؛ البته ، در صورتي که يکي از آن دو مطلق باشد و ديگـري مشروط به عصيان يا بناي مکلف بر سرپيچي از حکم مطلق ؛ ماننـد جـايي کـه دو نفـر در حـال غرق شدن هستند و مکلف ميتواند تنها يکي را نجات دهد؛ يـا وضـعيتي کـه بـراي مثـال ، يـک تروريست ، قصد ترور دو شخص را دارد و نيروي امنيتي حاضر در صحنه ، تنهـا فرصـت نجـات جان يکي از آنها را دارد، و يکي از آن دو - به دلايلي و براي مثال ، به اين سـبب کـه يکـي از آن دو دانشمند است (اهم )، و ديگري فردي معمولي (مهم ) - بايـد مقـدم شـود.