چکیده:
تقریبا در تمام ادیان، امر قدسی بهشکل نور توصیف شده است و در همة آنها، نور و عناصر مربوط به آن، جایگاه خاصی در اساطیر و آیینها داشته و در نهایت به هنر دینی راه یافته است. در دین مسیحی، خداوند نور مطلق است. عیسی در انجیل خود را نور معرفی میکند و در توصیفی نمادین آمده است: «من نور جهان هستم. هرکه مرا پیروی کند، در تاریکی نخواهد ماند؛ زیرا نور حیاتبخش راهش را روشن میکند». نور در ابتدای دورة مسیحیت، یا نقش واسطه میان خدا و جهان را بازی میکرد یا خود نمادی از وجود خدا بوده است. با توجه به همین سنت بسیار مهم دربارة نور، عجیب نیست که یکی از تاثیرگذارترین منابع در هنر مسیحی، بهویژه در نمادپردازی نور، عهد جدید باشد. البته با بررسی دقیق نمادهای نور در مسیحیت، از جمله هالة نور، شمایلها و کاربرد عنصر نور در معماری مسیحی، تاثیر دیگر ادیان و فرهنگهای باستانی، بهویژه دین یهود و فرهنگ یونانی ـ رومی، که مسیحیت در دامن آنها بالید، نیز بهروشنی
بهچشم میآید.
Almost in all religions, holy issues have been described as a form of light. In all religions, light and its related elements have had a special place in mythology and rituals, and have eventually led to religious art. In Christianity, God is absolute illumination. In the Bible, the Messiah introduces himself as light, and there is a symbolic description that states: “I am the light of the world”, whoever follows me will not remain in darkness; because the life-giving light illuminates the path." At the beginning of the Christian era, illumination either played the role of a mediator between God and the world or was itself a symbol of God's existence. Considering this important tradition of light, it is not surprising that one of the most influential sources in Christian art, especially in the symbolism of light, is the New Testament. A careful investigation of the symbols of light in Christianity including aureole, icons and the use of the element of illumination in Christian architecture can clearly show the influence of other ancient religions and cultures, especially Judaism and Greco-Roman culture in whose context Christianity flourished.
خلاصه ماشینی:
البته با بررسی دقیق نمادهای نور در مسیحیت، از جمله هالة نور، شمایلها و کاربرد عنصر نور در معماری مسیحی، تأثیر دیگر ادیان و فرهنگهای باستانی، بهویژه دین یهود و فرهنگ یونانی ـ رومی، که مسیحیت در دامن آنها بالید، نیز بهروشنیبهچشم میآید.
در عهد جدید نیز بیاناتی دربارة نور اشراق الهی و خدایی که نور نامیده میشود، به چشم میخورد؛ بهویژه انجیل یوحنا که در آن آمده است: «عیسی با خود میگوید: من نور جهانم» (یوحنا 12:8) و در سرتاسر این انجیل بر معنای همین عبارت و موضوع لوگوس که زندگیبخش همة موجودات است، از طریق نمادپردازی تأکید میشود.
نکتة جالب توجه در اینجا، بحث دو رویکرد متفاوت کتاب مقدس به هنرهای تجسمی است؛ چراکه ما در برخی آیات عهد عتیق نوعی دیدگاه تنزیهی به خدا داریم و این سرچشمة بسیاری از شمایلستیزیهای ادیان سامی، بهخصوص دین یهود است؛ و در واقع مانع اصلی در مسیر، رشد و گسترش هنرهای دینی در این دین، بهویژه هنرهای تجسمی بوده است.
علاوه بر کتاب مقدس که یکی از مهمترین منابع الهامبخش هنر مسیحی بهویژه در شمایل نگاری و نمادپردازی نور بود، تأثیر هنر مجسمهسازی و تمثالنگاری فرهنگ یونانی ـ رومی را نیز نمیتوان نادیده گرفت؛ چراکه دین مسیح حدود چهارصد سال پس از تولد عیسی مسیح(، دین رسمی امپراتوری روم شد و بهشدت با این فرهنگ آمیخته گردید.
این کتیبه نشاندهندة طبیعت الوهی عیسی مسیح( است؛ چنانکه بهعنوان تجسم خداوند در عهد عتیق نیز منعکس شده است.