چکیده:
هدف این پژوهش، رؤیتپذیر کردن پدیده نابرابری و متعلقات آن، در تجربه زیسته دانشجویان بهرهمند از سرمایه کمتر فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و نمادین در دانشگاه علامه طباطبایی است. بدین منظور با بهکارگیری چشمانداز تئوریک پیربوردیو و ابتناء بر روششناسیِ منطق استفهامی، تفسیری جامعهشناسانه از پدیده مذکور صورت گرفت. در اینراستا، 24 نفر دانشجوی دختر و پسر مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، هدفمندانه انتخاب شدند و از طریق مصاحبه نیمهساختاریافته دادهها جمعآوری شد. در پی مضمونبندی دادهها و مفاهیم توصیفی موجود در مصاحبهها با استفاده از روش تحلیل محتوای هدایتشده سیوفانگ و شنون، دوازده مضمون اصلی بدین شرح برساخت گردیدند: انقطاع دیروز، تعلیق امروز، بیم فردا، سقوط رؤیا، مصلوب رسواییهراسی، وخامت ملامت، نهایت حقارت، ناظر فرهنگ تزریقی، ادای تزویری، تخدیر با بداهت در سایه بلاهت، هزیمت برگرفته از طرد اجتماعی، مغبون متنعمین بهرهبردار، مطرود ذائقهسازان ساختار، بازنده نازپروردگان سرخوش، گریزان از مخدره هوش و گوش، بیاعتنا به محصول کارخانه عقیدهساز، رقیب عمله نرمالیزاسیون.
از مهمترین نتایج پژوهش، یکی این است که رتق و فتق پدیده نابرابری در میدان آموزش، مزید بر پایش کمّی و پوزیتیویستی شاخصها و معیارهای عینی تعریفشده، متوقف بر امعان نظر به پیامدهای سوء برخاسته از تغلب فرهنگی جریانهای واجد سرمایه بیشتر اقتصادی و فرهنگی در میدان دانشگاه است؛ پیامدهایی که غالباً از دیالکتیک عادتوارههای اساتید و گروههای دانشجویان همساز با آنها ناشی شدهاند. دموکراتیزاسیون میدان آموزش با هدف بسط عادلانهتر میدان آموزش، پیشنهاد اساسی این پژوهش خطاب به سیاستگذاران فرهنگی و آموزشی نظام دانشگاهی است.