چکیده:
در مراحل رشد و تثبیت هر حوزه علمی، توجه به مبانی فلسفی آن و بهویژه مبانی معرفتشناختی، ضرورتی اجتنابناپذیر است. آیندهپژوهی هم اکنون در این مرحله قرار دارد. با وجود کارهای خوبی که در حوزه معرفتشناسی آیندهپژوهی صورتگرفته، اما این تلاشها با سه مشکل روبرو هستند؛ اول، اکثر این تلاشها بهصورت مجزا و مستقل از هم صورتگرفتهاند و فاقد مبانی مشترکاند، دوم، اکثر این نوشتهها با مفروض گرفتن نظریات و پارادایمهایی در حوزه فلسفه و معرفتشناسی، سعی در بهکار بستن آنها در حوزه آیندهپژوهی دارند و کمتر بهطور مستقیم با سؤالات معرفتشناختی مرتبط با این حوزه بهمثابه سؤالاتی اصیل درگیر شدهاند. و سوم، اکثر نوشتهها در حوزه معرفتشناسی آیندهپژوهی، در چارچوب رویکرد تحلیلی و فلسفی به مسئله معرفتشناسی محصور شدهاند و به پیشرفتهای اخیر حوزه معرفتشناسی بهویژه چرخش اجتماعی کمتر توجه دارند. از اینرو، هدف ما در این مقاله، استفاده از نظریههای اخیر معرفتشناسی اجتماعی در حوزه مطالعات علم و فنّاوری، بهویژه چرخش اجتماعی است تا در نتیجه، نخست، یک صورتبندی کلی از چارچوب معرفتشناسی آیندهپژوهی ارائه دهیم و سپس، براساس چارچوب فوق، پاسخهایی اولیه برای پرسشهای معرفتشناختی آیندهپژوهی پیشنهاد کنیم.
Attention to the philosophical fundamentals, particularly epistemological principles of any discipline, is an inevitable necessity in the process of its development and stability. Futures Studies is in this stage now. Despite many good works that have been accomplished in the field of the epistemology of Futures Studies, such attempts face three problems: first, most of these attempts are independent and segregated from each other and lack common principles; secondly, most of these works presuppose some theories and paradigms of the field of philosophy and epistemology and try to apply them to the field of Future Studies, but, have seldom directly dealt with the epistemological questions as the main questions related to this field; and, thirdly, most of the works in the field of the epistemology of Futures Studies, through an analytical and philosophical approach, are confined to the problem of epistemology and are little mindful of the recent developments in the field of epistemology, especially social circulation. Hence, attempts have been made in this article to employ recent social epistemological theories in the field of scientific and technology research, particularly social circulation. The outcome will firstly be a general formulation of the epistemology of Futures Studies; and, secondly, on the basis of this framework, some primary answers will be provided to the questions related to the epistemology of Futures Studies.
خلاصه ماشینی:
از اینرو چارچوب کلی این مقاله به این صورت است که در ابتدا به نقدهای مطرح به برخی مبانی معرفتشناختی آیندهپژوهی» بهویژه نقد نظرات وندل بل در فصول چهارم و پنجم جلد اول کتاب مبانی آیندهپژوهی اشاره میکنیم و در گام بعد براساس نقدهای فوقء معرفتشناسی اجتماعی را بهعنوان چارچوبی بدیل برای آیندهپژوهی معرفی میکنیم و سرانجامء براساس چارچوب فوق به بررسی برخی مسائل مهم آیندهپژوهی از جمله مسئله چیستی و ماهیت و همچنین مبانی معرفتی آن میپردازيم.
البته ما کاربرد آموزشي و يا ساير کاربردهاي رويکردهاي طبقه بندي گرا را انکار نمي کنيم بلکه نکته مورد نظر در اينجا اين است که چنين رويکردي نمي تواند کمک چنداني به تقويت و استوار کردن مباني معرفت شناسي آينده پژوهي بنمايد.
نتيجه ســه تز بالا اين اســت که اولا ابطال گرايي پوپري قابل دفاع نيست و لذا عمل براساس آن نيز عقلاني نبوده و نمي تواند نظريه مناسبي براي معرفت شناسي آينده پژوهي باشد و ثانيا ملاحظه مي کنيم که در علم ما با »اجماع « و »انتخاب « جامعه علمي مواجهيم که اين عناصر نيز در ماهيت خود، عناصري اجتماعي اند.
در نهايت ، نيز در بخش چگونگي کسب و توجيه معرفت مربوط به آينده با نقد ادعاي هستي شناختي »فقدان شاهدي از آينده « و نتيجه گرفتن علم نبودن آينده پژوهي براساس آن ، بر اين نظر تأکيد شد که در معرفت شناسي اجتماعي ، مسئله برساخته بودن شواهد و نه وجود مستقل آنها مطرح است .
The Turn to Technology in Social Studies of Science.