چکیده:
روانشناسی وحدتمدار با اتکا به نگرش وحدت انسان و جهان، با برداشتی متمایز از فلسفه وجودی و پدیدارشناسی، نظام منسجمی از مفاهیم روانشناسی ارائه میکند که او را از دیگر مکاتب روانشناسی بهویژه روانشناسی انسانگرا و رفتاری و تحلیلی فروید متمایز میسازد. هدف مقاله حاضر، تدوین رویکرد روانشناسی بومی مبتنی بر جهانبینی وحدت است که شالوده نظام فکری، دینی و فرهنگی شرق را در تقابل با رویکردهای روانشناسی مبتنی بر فلسفه پدیدارشناسی شکل میدهد. این مقاله با طرح ماهیت وحدانی انسان بر اصالتهای فطری روانشناختی مبتنی بر وحدت و معناداری و غایتمداری ذاتی انسان تأکید دارد و بدین ترتیب در تبیین مؤلفههای روانشناختی، مفروضات ساختاریای ایجاد میکند که آن را از مکاتب روانشناسی پدیدارشناختی و انسانگرا کاملاً متمایز میسازد. از آنجا که در این رویکرد آغاز و جهت و غایت وحدانی برای ماهیت انسان توصیف میشود این نظریه میتواند ایده معنایی غایتگرایانه را در روانشناسی توسعه دهد.
Unity-centered psychology, relying on the idea of unity of man and the world, through a distinct understanding of existential philosophy and phenomenology, offers an integrated system of psychological concepts, which distinguishes it from other schools of psychology, particularly the humanist, behavioral and Freud’s analytical schools. The objective of this paper is to develop an indigenous psychological approach based on unitary worldview that pitches the foundation of the East’s intellectual, religious and cultural system against the psychological approaches based on philosophy of phenomenology. Through forwarding the idea of man’s unitary nature, this approach lays emphasis on the primordial psychological originalities based on man’s essential unity, meaningfulness and goal-orientation. Thus, in explaining the psychological components, this approach creates some structural postulates, which totally distinguish it from the phenomenological and humanist schools of psychology. Since in this approach, a unitary beginning, orientation and ultimate goal is described for man’s nature, this notion can develop the teleological semantic idea in psychology.
خلاصه ماشینی:
اين نگاه معنا دار به مبدأ و مقصد هدفدار زندگي انســان ، در تقابل با خل نيستي گرايي مسلط بر روح روان شناسي وجودي و انسان گرايي قرار مي گيرد و نقشه راهي مثبت و متعالي از ماهيت وحدت انسان و جهان ارائه مي دهد که مي تواند اضطراب و نوميدي در نگرش نيســتي گرايانه وجودگرايان را از بنيان بزدايد.
١١٩٨)، در ديوان خود در بياني صريح همه عالم را يکي مي کند و مي گويد: با يکي عشــق ورز از دل و جان تا به عين اليقين عيان بيني که يکي هست و هيچ نيست جز او وحـده لا شـريک الا هــو اما توجه عارف ايراني به فلســفه وحدت در اشــعار خود و بناي ارزش هاي اخلاقي و معناي زندگي و مفاهيم اشــعار خود بر اين فلســفه ، بيانگر ارتباط اين فلسفه وحداني با ماهيت انســاني است که از آن متصور بودند و اين نکته خود مي تواند مبناي نظري قابل تأمل براي تبيين مؤلفه هاي روان شناختي براساس اين ذخاير معرفت شناختي باشد.
در همه اين گرايش هاي معنوي ، بينش فراتر از خودشــدن و پيوند يافتن با ديگران وجود دارد که در ســاختار و کارکرد روان شناسي وحدت نهفته است .