چکیده:
با عنایت به دیدگاه صدرا در خصوص تجرد ادراک و استدلالهایی که بر آن اقامه نموده است، پاسخی مستدل به معمای شکاف تبیینی فراهم میگردد. تبیین صدرا از ادراک و نفس در تقریر دوگانهانگاری جای میگیرد، اما تقریر او با توجه به شأن مجرد نفس و اینکه نفس منشأ هر گونه آگاهی است، به گونهای منسجمتر مسئله ادراک و کیفیت آن را توجیه میکند. از سوی دیگر، لوین با طرح معمای شکاف تبیینی، بر تمایز میان ماهیت درد و فرایند عصبی تأکید میکند. از دیدگاه او، یک شکاف توضیحی میان تحقق پدیده ادراک و فرایندهای عصبی متناظر با آن ایجاد میگردد که این شکاف را نمیتوان بر اساس دادههای عصبی موجود پر کرد. هدف از این پژوهش، بررسی میزان کامیابی حکمت متعالیه در ارائه پاسخی مستدل به این مسئله و پر کردن شکاف توضیحی مذکور به واسطه قواعد علمالنفسی حکمت متعالیه است. به نظر میرسد دیدگاه صدرا در خصوص تجرد ادراک با توجه به ارائه آن در تقریر دوگانهانگاری و با نگاهی که صدرا به نفس به مثابه حقیقتی متمایز با بدن مادی، اما در عین حال متحد با آن دارد، پاسخی مستدل برای معمای شکاف تبیینی فراهم میکند.
Considering Sadra’s view on the abstraction of perception and the arguments he has put forward, a reasoned answer to the riddle of the explanatory gap is provided. Sadra’s explanation of perception and the soul is included in the dualistic interpretation, but his interpretation justifies the issue of perception and its quality more coherently, considering the abstract dignity of the soul and the fact that the soul is the source of any consciousness. On the other hand, Levin emphasizes the distinction between the nature of pain and the neural process by formulating the riddle of the explanatory gap. In his view, an explanatory gap is created between the realization of the phenomenon of perception and the similar neural processes that this gap cannot be filled based on existing neural data. The purpose of this study is to investigate the success of transcendent wisdom (Hikmat al-muta'aliya) in providing a reasoned answer to this issue and filling the above-mentioned explanatory gap through the rules of transcendental wisdom. Sadra’s view of the abstractness of perception seems to provide a reasoned answer to the riddle of the explanatory gap by presenting it in a dualistic interpretation and by looking at the soul as a truth distinct from the material body but at the same time united with it.
خلاصه ماشینی:
به نظر میرسد دیدگاه صدرا در خصوص تجرد ادراک با توجه به ارائه آن در تقریر دوگانهانگاری و با نگاهی که صدرا به نفس به مثابه حقیقتی متمایز با بدن مادی، اما در عین حال متحد با آن دارد، پاسخی مستدل برای معمای شکاف تبیینی فراهم میکند.
لوین از استدلال جهانهای ممکن کریپکی بهره میبرد و این فرض را که میتوان جهان ممکنی را تصور کرد که در آن پدیده درد وجود دارد، اما خبری از فرایندهای عصبی نیست، قرینهای بر این مهم قرار میدهد که پدیده درد را نمیتوان به طور کامل به واسطه فرایندهای عصبی توضیح داد و در اینجا چیزی برای توضیح وجود دارد که توضیح داده نشده است و نام آن را شکاف تبیینی مینهد.
در نبود پدیده آگاهی، مسئلۀ ذهن ـ بدن مسئلهای آسان و جذاب است و با وجود پدیده آگاهی، این مسئله غامض و غیر قابل فهم است (Nagel, 1974: 436) تا جایی که به نظر میرسد بحث از سرشتآگاهی با توجه به مبانی مادیانگاری به بنبست رسیده است (Sękowski & Rorot, 2021)؛ اما چالش میان دوگانهانگاری دکارتی و تمایز میان ذهن و بدن با اینهمانی ذهن و بدن که شاخصترین دیدگاه ماتریالیستی است، محل تلاقی آراء گوناگونی در فلسفه ذهن شد.
ویژگیهای فرامادی مانند حضوری و مستقیم بودن تجربههای ادراکی، شفاف بودن، حیث قائم به شخص داشتن و دیگر ویژگیها در نگرش فلاسفهای مانند لوین، سبب تردید این اندیشمندان در جزم به صحت نگرشهای مادیانگارانه شده و در مقابل، صدرا نیز با توجه به حیث غیر مادی نفس و ثبوت تجرد و علم حضوری در خصوص آن، قائل به تجرد مراتب ادراک گردیده است.