چکیده:
تعامل انسان با محیطزیست در ایران به هزاران سال قبل بر میگردد، اما بحران محیطزیست پدیده بسیار متاخری است که محصول بیتوجهی انسان به ظرفیت محیطزیست بوده است. در ایران نیز مانند سایر نقاط جهان برخی گفتمانها در ایجاد این بحران نقش مثبت و منفی داشتهاند. گفتمان محیط زیستگرایی نیز در ایران مانند دیگر نقاط دنیا در پاسخ به این بحران پا گرفت. این گفتمان به شیوههای مختلف تلاش نموده خود را هژمونیک نموده و وارد فضایی کارزار گفتمانی شود. هدف این تحقیق بررسی و تحلیل این گفتمان در ایران است. در این راستا محیطزیستگرایی را به منزله یک مفصلبندی در نظر میگیریم و به روش تحلیل گفتمان لاکلاو و موف به تحلیل آن میپردازیم. نتایج تحقیق نشان میدهد که اگرچه گفتمان محیطزیستگرایی دارای تاریخی طولانی است، اما با توجه به مدرن بودن بحران محیطزیست که به طور مشخص از زمان پهلوی دوم آغاز شده و با پر رنگتر شدن پیامدهای توسعه افراطی، این گفتمان امروزه در مواجهه با چنین مسئلهای در منازعه گفتمانی از موقعیت بهتری برخوردار است. بعد از انقلاب نیز با ادامه سیاستهای توسعهای از سوی دولتهای مختلف این گفتمان در تقابل با گفتمان توسعه خود را مفصل بندی نموده و به شیوههای مختلف سعی در هژمونیک شدن دارد.
Human interaction with the environment in Iran came to thousands of years ago, but the environmental crisis is a recent phenomenon, which was caused by the lack of human awareness of environmental capacity. In Iran, as in the rest of the world, some discourses have had a positive and negative effect on the crisis. Environmentalist discourse also took place in Iran like other parts of the world in response to this crisis. This discourse has tried in many ways to hegemonic itself and enter into a space of discursive struggle. The purpose of this research is to study and analyze this discourse in Iran. In this regard, we consider environmentalism as an articulation, and analyze it through the Laclau's and MoffE's discourse analysis method. The results of the research show that, although the root of the discourse of environmentalism is too old, but due to the modernity of the environmental crisis, which has been markedly since the second Pahlavi, and as outcomes of the extreme development become clearer, this discourse today has become more powerful in dealing with this issue. After the revolution, with the continuation of development policies by various governments, this discourse has been articulating itself against this discourse, and has tried in various ways to hegemonic itself.
خلاصه ماشینی:
Com مقدمه و طرح مسئله از زمان شکل گيري دولت مدرن در ايران و به طور خاص از زمان پهلوي دوم و شروع اصلاحات ارضي در دهه چهل وضعيت محيط زيست دستخوش تحولات اساسي شد، و از آن به بعد نقش مهمي در گفتمان هاي توسعه اي دولت ها ايفا کرده است .
آنچه مسلم است برنامه ها و سياست هاي زيست محيطي زماني ميتوانند به نحوي ريشه اي بر مشکلات زيست محيطي فائق شوند و از بروز معضلات و مخاطرات زيست محيطي در آينده پيشگيري کنند و به عنوان بستر توسعه کارکرد مطلوبي داشته باشند که ريشه هاي تاريخي و ساختارهاي اجتماعي اصلي که نقش اصلي در تعيين سرنوشت مسائل زيست - محيطي دارند را موردبررسي و مطالعه عميق قرار دهند، و با شناخت دقيق گفتمان هايي که در بسترهاي تاريخي متفاوت ظهور کرده اند، به واکاوي دقيق علل ريشه اي بحران کنوني محيط زيست بپردازند، در غير اين صورت تلاش صرف براي ارائه راهکارهاي فني عقيم و بيثمر خواهد بود و در درازمدت شکست خواهد خورد.
اما مسئله محيط زيست و گفتمان هايي مختلف در اين زمينه باوجود اهميتي که هم ازلحاظ نظري و هم ازلحاظ پيامدهاي سياسي- اجتماعي براي ايران داشته چندان و به ويژه از ديدگاه هاي جديد موردبررسي قرار نگرفته است .
اگر گفتمان توسعه گرايي به عنوان نخستين و اصليترين گفتمان مؤثر در بحران زيست محيطي همواره موردنقد بوده است ، به تبع گفتمان محيط زيست گرايي نيز بايد پس ازاين گفتمان شکل جدي به خود گرفته باشد و در واکنش به سياست هاي اين گفتمان مفصل بندي شده باشد.