چکیده:
پژوهش حاضر با هدف بررسی مبانی فکری شناختدرمانی با تأکید بر نقش فلسفۀ رواقی و نقد آن براساس اندیشۀ اسلامی انجام شده است تا استفادۀ کارآمدتری از شناختدرمانی صورت گرفته و پیشزمینهای برای طراحی درمانها با مبانی اسلامی شود. بدین منظور، با روش مروری استدلالی ـ انتقادی، اطلاعات گردآوری، بحث و نتیجهگیری شد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که مهمترین مبانی اثرگذار فلسفۀ رواقی در شناختدرمانی، ارادۀ آزاد و فردگرایی در انسانشناسی و نسبیگرایی اخلاقی در ارزششناسی است. درمقابل، براساس اندیشۀ اسلامی در مبانی انسانشناختی اسلام، هرچند انسان در انتخابهای خود آزاد است، ولی دامنۀ انتخابهای او در چارچوب قوانین الهی ترسیم شده است. در مبانی ارزششناختی، ارزشهای اخلاقی در واقعیتهای عینی ریشه دارند. شناختدرمانی مبتنیبر چنین مبانی فکری، نشان از درمانی داردکه تا حدودی با چارچوب فکری اسلامی که یک پارادایم الهی است، ناسازگار است و انسان را بهسوی حقیقت وجود خود فرا نمیخواند.
The present study was conducted to extract the intellectual foundations of cognitive therapy by emphasizing the role of Stoic philosophy and its critique based on Islamic thought, in order to make effective use of cognitive therapy and to be an introduction for designing therapies with Islamic principles. Argumentative-critical review method, information was collected and discussed and concluded. Findings show that the most important influential foundations of Stoic philosophy in cognitive therapy are free will and individualism in anthropology and moral relativism in axiology. On the contrary, according to Islamic thought in the anthropological foundations of Islam, although man is free in his choices, but the scope of his choices is drawn within the framework of divine laws. In axiological foundations, moral values are rooted in objective facts. Cognitive therapy based on such intellectual principles indicates a therapy that is somewhat incompatible with the Islamic intellectual framework, which is a divine paradigm, and does not call man to the truth of his existence.
خلاصه ماشینی:
Hawton نکتۀ مهم در اينجا اين است که شناخت درماني به مجموعه اي از تکنيک هـا محـدود نميشود، بلکه نظريه اي مبتنيبر مبـاني فلسـفي سـازگار بـا روش هـاي علمـي اسـت (بانـد و درايدن ١، ٢٠٠٢)، اما پيشگامان و محققان شناخت درماني با صراحت از همۀ بنيان ها سخن به ميان نياورده اند (خاکبازان و همکاران ، ١٣٩٨).
با اين وصف ، طرح اين پرسش منطقي به نظر ميرسد که آيا مـيتـوان مبـاني فکـري شناخت درماني ازجمله فلسفۀ رواقي را از نگاه انديشۀ ديني نقد و بررسي کرد؟ واقعيت ايـن است که جريان فلسفي حاکم بـر شـناخت درمـاني ازجملـه فلسـفۀ دوران رنسـانس و فلسـفۀ رواقي با چالش هاي بسـياري از جانـب انديشـمندان غربـي روبـه روسـت و بـر ايـن مکاتـب انتقادهـاي بنيـاديني وارد اسـت (جليلـي مقـدم ، ١٣٩١).
از اين رو، ضروري است پژوهشي بـه تـأثير ديـدگاه هـاي فلسـفي نظير فلسفۀ رواقي پيشگامان شناخت درماني پرداخته شود و ارتباط آن هـا و تأثيراتشـان را در شناخت درماني و ديدگاه هـاي پيشـگامان شـناخت درمـاني بيـان کنـد.
ارادة آزاد انسان شناخت درمان گران که تحت تأثير فلسفۀ رواقي در شناخت درمـاني هسـتند، انسـان را داراي آزادي اراده ميدانند (اليس ، ١٩٦٢) که ميتواند آنچه را که ميخواهد برگزينـد و البتـه ، بـا همۀ اين تواناييها بايد محدوديت هايي را هم در زنـدگياش بپـذيرد (بـک ، ١٩٧٦، ترجمـۀ قراچه داغي ، ١٣٦٩)، زيرا هنگامي که توانايي تغيير نـدارد بايـد ايـن ديـدگاه فلسـفي را کـه سرنوشت انسان ها از قبل مشخص شده است بپذيرد و همـه چيـز را همـان طـور کـه هسـتند، قبول کند (اليس ، ١٩٦٢).