چکیده:
نورمن فرکلاف از اندیشمندانی است که با هدف نقد جامعه سرمایهداری و شناسایی تغییر
و تحولات فرهنگی و اجتماعی جامعه در متون ادبی بویژه ادببّات داستانی، نظریة گفتمان انتقادی
را مطرح کرد. در چارچوب این گفتمان با تاکید بر وضعیّت رابطة قدرت و ایدئولوژی در سه
سطح توصیف» تفسیر و تبیین به بررسی متون پرداخت. در این مقاله داستان «آبشوران» از علی
درویشیان، با روش کتابخانهای و به صورت توصیفی -تحلیلی، براساس نظریة فرکلاف بررسی
شده است، درویشیان در این داستان وضعیّت نابهسامان حاصل از فقر را در محلّة فقیرنشین
آبشوران روایت کرده است. نتایج بررسی نشان میدهد: در سطح توصیف با کاربرد زبان ادبی و
عاطفی، زبان عامیانه و بومی، طنز، کاربرد واژگان به صورت شمول معنایی، دشواژه و جملههای
معلوم و خبری کوتاه، ایدئولوژی خود را بازگو کرده است. در سطح تفسیر با ایجاد پیشفرض در
موقعیّت مشابه و بافت بینامتنی و طنز موقعیّت، گفتمان طیفهای مختلف قابل تفسیر است. در
سطح تبیین، مهمترین مساله پدیده فقر، خشونت، جهل، بیسوادی، دورغ و بزهکاری و تضیبع
حقوق کودکان است که در کنار آن بحرانهای عاطفی، تقابل فقر و سرمایه داری، مبارزه و تسلیم
با فقر دینداری و خرافهپرستی. فضای داستان را در وضعیت اندوهبار قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
(درویشیان، 1358: 7) توجّه به شمول معنایی هم در واژگان دیده میشود، شمول معنایی، در ترادف افعال و صفات صورت گرفته است؛ مانند نمونة زیر از داستان «ننه جان چی شده» که مادر کودکان خرجی خانه را گم کرده و هراسان و با ناراحتی دنبال آن میگردد، هر سه کودک از اندوه مادر گریه میکنند و مادر نذر امامزاده میکند که گمشده پیدا شود تا این که راوی از او علّت را میپرسد و مادر میگوید خرجی خانه را گم کرده است.
(همان: 35) مورد دیگر این سطح کاربرد دشواژه است، دشواژه غیر از زبان راوی به راحتی از زبان پدر و مادر خانه و شخصیّتهای بزرگسال داستان استفاده شده است، انتخاب دشواژه نمودی از فرهنگ منفی است که درویشیان با هدف نشان دادن خشونت و بیعفتی کلام آورده است، بررسی کاربرد آن در ارتباط با سطح تبیین نشان میدهد هرجا که موضوع فقر و نداری و جهل است، دشواژهها آمدهاند.
برای نمونه در داستان اوّل وقتی راوی و برادرش پنهانی نان از خانه بر میداشتند و میخوردند، مادر آنها را به خاطر نان خوردن کتک میزد و میگفت: «کزه کن پای دیوارها به خودم.
(همان: 19ـ 20) نمونة جهل دیگر اعتقادات عامیانه است که بر گفتمان و رابطة میان شخصیّتها، تعامل ایجاد کرده است و مسلماً نویسنده در توصیف این موارد به تفسیر وجود خرافات در جامعه نظر داشته است که فقر نیز عاملی برای خرافهپرستی شده است.
(همان: 12) پدر در چندین داستان، مادر را کتک میزند، راوی گفته است: «از بس بابا میزد تو سر ننه زیر چشمهای ننه کبود شده بود.