چکیده:
اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻧﺼﺮﺣﺎﻣﺪاﺑﻮزﯾﺪ و ﻣﺤﻤﺪارﮐﻮن ﭘﯿﺮاﻣﻮن ﻣﺘﻦ دﯾﻨﯽ و ﻃﺮحوارهﻫﺎی آﻧﻬﺎ در اﯾﻦ زﻣﯿﻨﻪ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺗﻤﺎﯾﺰ ﻣﯿﺎن اﯾﻦ دو ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻣﯽﭘﺮدازد. از ﺳﻮی دﯾﮕﺮ ﭼﺎﻟﺶﻫﺎی ﻓﺮاروی اﯾﻦ ﮔﻔﺘﻤﺎن درراﺳﺘﺎی ﺗﺪوﯾﻦ ﺳﺎزوﮐﺎرﻫﺎی ﻧﻮﯾﻦ ﺑﺮای ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ ﻣﺘﻦ ﻗﺮآن و راهﻫﺎی درک آن ﺑﺮرﺳﯽ ﻣﯽﮔﺮدد. ﺑﺪﯾﻦﺗﺮﺗﯿﺐ از ﻃﺮﯾﻖ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺑﺮ ﻧﮑﺎت ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺧﻮاﻧﺶ ﻣﺘﻦ دﯾﻨﯽ و ﺷﯿﻮهﻫﺎی ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ آن-ﺗﻔﺴﯿﺮ و ﻫﺮﻣﻨﻮﺗﯿﮏ- ﺑﺮﺟﺴﺘﻪﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﻟﻔﻪﻫﺎ و ﻣﺒﺎﻧﯽ ﮐﻪ اﯾﻦ ﮔﻔﺘﻤﺎن در ﻣﻌﺮض آن ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ؛ ازﺟﻤﻠﻪ ﻧﻘﺪ و ﻣﺴﺌﻠﻪ، ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﺧﻮاﻫﯿﻢ داد.
ﻧﻘﻄﻪ آﻏﺎزﯾﻦ ﻃﺮحواره ارﮐﻮن و اﺑﻮزﯾﺪ در زﻣﯿﻨﻪ ﺧﻮاﻧﺶ ﻣﺘﻦ دﯾﻨﯽ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ روﯾﮑﺮد اﻧﺘﻘﺎدی ﺗﺎرﯾﺨﯽ و ﻫﺮﻣﻨﻮﺗﮑﯽ ﺧﻮاﻧﺶ اﺳﺖ، ﮐﻪ ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ روﻧﺪ ﺗﺎرﯾﺦﮔﺮاﯾﯽ ﺳﯿﺮ ﺧﻮاﻧﺶ، ﺑﺎزﻧﻤﺎﯾﯽ ﭼﺎرﭼﻮبﻫﺎ و ﺗﻀﻌﯿﻒ ﺟﻨﺒﻪ ﻗﺪﺳﯿﺎﻧﯽ و اﻃﻤﯿﻨﺎﻧﯽ ﻣﺘﻦ دﯾﻨﯽ اﺳﺖ. از ﺳﻮی دﯾﮕﺮ اﯾﻨﮑﺎر درراﺳﺘﺎی ﺑﺴﺘﺮﺳﺎزی ﺣﻮزهﻫﺎی ﻓﺮاروی ارزشﻫﺎی ﻣﺪرﻧﯿﺴﺘﯽ ﺑﺸﺮی اﺳﺖ؛ ﮐﻪ از ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ ﺷﺮاﯾﻂ ﻫﻤﮕﺎمﺳﺎزی ﺑﺎ ﻣﻘﺘﻀﯿﺎت زﻣﺎن و روﻧﺪ ﺟﻬﺎﻧﯽﺳﺎزی ﺑﻪﺷﻤﺎر ﻣﯽرود. ارﮐﻮن، ﻣﺘﻦ دﯾﻨﯽ را ﺑﺮاﺳﺎس روﯾﮑﺮد اﻧﺘﻘﺎدی ﺗﺎرﯾﺨﯽ و ﻣﻌﺮﻓﺖﺷﻨﺎﺳﯽ ﺑﺮرﺳﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﺗﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﻈﺎم آﮔﺎﻫﯽﺑﺨﺸﯽ اﺳﻼﻣﯽ دﺳﺖ ﯾﺎﺑﺪ و آنرا از ﻓﻀﺎی ﻋﻘﻞ اﯾﺪﺋﻮﻟﻮژﯾﮑﯽ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻗﺮون وﺳﻄﯽ ﺧﺎرج ﺳﺎزد. از ﺳﻮی دﯾﮕﺮ اﺑﻮزﯾﺪ، ﻣﺘﻦ دﯾﻨﯽ ﺑﺮاﺳﺎس ﻋﻘﻞ و ﺧﻮاﻧﺶ ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﺑﺮرﺳﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ. وی ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ، ﮐﻪ واﻗﻌﯿﺖ ﻫﻤﺎن ﻣﺪﺧﻞ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺑﺮای ﻓﻬﻢ ﻣﺘﻦ اﺳﺖ، ﮐﻪ ﮔﺸﻮدن درﻫﺎی اﺟﺘﻬﺎد در اﺻﻮل و ﻋﻘﺎﯾﺪ اﺳﺖ، ﮐﻪ در اﺟﺘﻬﺎد در اﺣﮑﺎم و اﻣﻮر ﺷﺮﻋﯽ ﻧﯿﺰ وﺟﻮد دارد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﻣﯽﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻫﺪف ﺧﻮاﻧﺶ ﻣﺪرﻧﯿﺴﺘﯽ ارﮐﻮن و اﺑﻮزﯾﺪ، اراﺋﻪ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﻣﺘﻦ، ﺑﺪون ﮐﺎرﺑﺴﺖ ﺗﺌﻮﻟﻮژﯾﮑﯽ و اﯾﺪﺋﻮﻟﻮژﯾﮑﯽ از ﺗﺎرﯾﺦ اﺳﺖ.
خلاصه ماشینی:
(ارکون، العلمنه، الاسلام، المسیحیه، 1996) بدینترتیب میتوان گفت، باوجود اینکه ارکون و ابوزید اذعان میکنند که منبع متن دینی، الهی است؛ اما از سوی دیگر بر این باورند که متن دینی متاثر از سازوکارهای فرهنگ بشری است، که در قالب یک روند انسانگرایانه قرار گرفته است.
ابوزید میگوید؛ متون دینی یا بشری، دارای یک قوانین ثابت هستند و منبع الهی این متون، آنها را از مدار این قوانین خارج نمیکند؛ زیرا هنگامیکه در عرصه تاریخ و زبان تبلور یافت و در یک روند انسانگرایانه قرار میگیرد؛ به لحاظ ساختار و مفهوم در عرصه بشری و یک روند واقعگرایانه تاریخی با چارچوب خاص قرار گرفته، و میان دو مقوله دیالکتیکی تغییرپذیر و تغییرناپذیر و ثابت میباشد.
از سوی دیگر هدف آنها (ارکون و ابوزید) از بین بردن گفتمان اشعری است، که معتقد به وجود تناقض میان متن قرآنی و تبدیل آن به مقولههای بشری است؛ زیرا متن قرآن از منظر اشعریان یک وجود حقیقی است.
این هدف_ یعنی نقد واقعی گفتمان دینی_ در اندیشه ارکون، مسلتزم کاربست همه منابع عقلانی و اندیشهورزی است، که علوم انسانی و جامعه درراستای پرداختن به مسئله وحی _بهطور خاص_ در اختیار ما قرار داده است و آنرا از فضای معرفتشناسی دگماتسیتی، که آنرا دربرگرفته است؛ به عرصههای تحلیل و هرمنوتیک سوق دهند.
همچنین این گفتار که وحی بر واقع اولویت و تقدم دارد، همان هرمنوتیک وارونه است؛ زیرا اندیشه اسلامی سلفی/ بنیادگرا، متن قرآن به اعتبار اینکه گفتار الهی و مقدس است، دارای اولویت میداند، که بهمعنای آگاهی از ویژگیهای برجسته در متن است.