چکیده:
زبانها مانند موجودات زنده هستند و نمی توانند به دور از تاثیر و تاثر بمانند و این نشانۀ
پویایی و زنده بودن زبان است. یکی از ویژگی زبانهای زندۀ جهان، پدیدة وامگیری و
وامدهی است. این زبانها بر اساس نیازمندیهای خود و تحت شرایط مختلف، گاهی از
زبانهای دیگر واژههایی را وام ی گبرند, و وام میدهند. زبان فارسی نیز از این پدیده دور
نبوده و وام واژههایی را از زبانهای دیگر در خویش پذیرفته است. از جملۀ تمام زبانها به
دلایل مختلف، زبان عربی بیش از هر زبان دیگر، در زبان فارسی نفوذ داشته و گویندگان این
زبان در آثار و گفتار خویش از آن استفاده کردهاند. مصرع (وف.۱۳۲۲هق.) شاعر
فارسیسرای افغانستان نیز از جمع آن شاعرانیاست که در اشعار خود از زبان عربی بهره برده
و واژههاء ترکیبها و جملاتعربی را با مهارت تمام به خدمت گرفتهاست. در این مقاله
کوشش شدهاست تا با بررسی دیوان مصرع مشخص شود که زبان عربی چگونه بر اشعار
مصرع تاثیر داشته و او زبان عربی را به چه شیوه و ردهبندیی در اشعار خود استفاده کرده و با
فارسی چگونه آنها را وفق دادهاست. مصرع در شعر خویش زبان عربی را در سطح واژه،
ترکیب و جمله به کار برده و در کنار این، شعر او از اقتباسات آیات قرآن مجید بینصیب
نمانده و صنایع تلمیح و تلمیع را نیز با هنرمندی تمام تجربه کرده است.
خلاصه ماشینی:
بهـار بــيخـزان جلــوة حسـنش نمــــو دارد کرم کن گرم احسان شو به بـذل بـينوايانـت (مصــــــرع ، ١٣٨٥: ٩٧) طوطي از شهد مقالش ، نشئه اي دريوزه کرد داد تا نطقش به آن لعل شـکر گفتـار عـرض (همـــــــــــان : ٢٦٨) بــر قــدت فــاخر قبــاي رحمــت للعــالمين کرده در بر کسـوت آثـام و راي گنـده مـن (همان : ٣٤٧) گاه واژه هاي مترادف عربي به شکل عطف يا پيوسته در ابيات مصـرع بـه کـار رفتـه انـد؛ مانند: واژه هاي فتح ، نصرت و ظفر، مشهد و مزار، شک و ريب و علت و عيب در اين ابيات : بــه اســتقبال انــداز خــرام اوج اقبالــت عروج و عز و جاه و نصرت و فتح و ظفـر بـادا (همـــــــــان :٣٦) نمينهم ســر خـدمت بـر آسـتان ديگـر بر آسـتان کـه مـرا مشـهد و مـزار ايـن جاسـت (همــــــــــان : ٨٨) اي ذات حکيم و قادر بيشـک و ريـب خـــلاق جهـــــان منـــزه از علـــت و عيـــب (همان : ٤٦٥) ب : واژه هاي مترادف يا هم معني عربي – فارسي مصرع گاه در اشعار خويش از واژه هاي مترادف که به زبان فارسي و عربي مربـوط انـد، استفاده کرده است .
مصرع آگاهانه براي اين که قافيـۀ ايـن دو بيـت از غـزل را بـا بقيـۀ قافيـه هـاي ابيـات غـزل همآهنگ سـازد، از قـانون ممـال اسـتفاده کـرده ، واژه هـاي حسـاب و کتـاب و رکـاب را در هماهنگي با قافيه هاي فريب و شکيب ، مبدل به حسيب ، کتيب و رکيب نموده است : با نيم جان وصيله خوشـم هـر چـه همـت اسـت ديگــر زمــن مپــرس حســيب و کتيــب را بـــا ســـوي يـــار بـــيادبانـــه نگـــاه کـــرد از پــا کشــيد ميــل بــه چشــمان رکيــب را (مصرع ، ١٣٨٥: ٤٣) ٤- واژه هاي معرب مصرع در اشعار خويش بعضي واژه هاي زبان فارسي را کـه داخـل زبـان عربـي و معـرب شده اند، به همان شيوة معرب آن به کار برده است .