چکیده:
در این پژوهش پیوند اخلاق و اعتراض در اندیشۀ نظامی مورد بررسی قرارگرفته است. او با رویکرد تعلیمی در پی عدالت ورزی حاکمان و هدایت جامعه به سوی جامعه آرمانشهری است و با داستانهای تعلیمی و بیان اعتراضی گاه با تصریح و گاه با تعریض در برابر عوامل تحمیلی اجتماعی و سیاسی ایستادگی میکند. به اعتقاد او شاید تعلیم از میان انواع ادبی عرصۀ بهتری برای روح انتقادی و اعتراضی به حاکمان زورمدار باشد. از اینرو در قالب داستانهایی از سرنوشت حاکمان گذشته ستودنیها را ستوده و ناشایستها را تقبیح کرده، مضامین ارزشمندی چون عدالت، دینداری و خردورزی و انساندوستی را ستایش کرده و از سویی ناراستی و نادرستی و بیعدالتی و ظلم را تقبیح کرده است. نگارنده در این جستار ضمن مطالعه تحلیلی نتیجه میگیرد بر اساس آموزههای دینی، نظامی اعتراض خود را به حاکمان زمان خود به چهار روش مختلف اقتضائی ابراز داشته و این اعتراض را با توجه به مبانی اخلاقی و شرایط تأثیرگذاری بیان میدارد. از اینرو ظلم را برنمیتابد و با آوردن حکایتهای متعدد از پادشاهان گذشته به تعریض یا با نصایح اخلاقی بهتلویح و یا با اعتراض به تصریح بر آنها میتازد تا به راه دادگری بازآیند. مرحله نهایی از اصول اعتراضی - تعلیمی نظامی متوسل شدن به عالم فرازمینی و توسل به کسانی چون پیامبر اسلام است تا خود ریشه ظلم را برکنند. او ضمن دعوت به عدالتورزی که یکی از شرایط اصلی در حکومتداری است، پادشاهی را که فاقد شرط عدالت ورزی در آرمانشهر نظامی باشد، فاقد صلاحیت حکومتداری میداند.
In this research, the connection between ethics and protest in Nezami's thought has been studied. With his didactics approach, he seeks justice for the rulers and guidance of the society towards the utopian society. According to him, didactics among literary genres may be a better arena for the critical spirit and protest against the tyrannical rulers. Hence, in the form of stories about the fate of past rulers, he has praised the praiseworthy and denounced the indecent, praised valuable themes such as justice, religiosity, reason and humanity, and on the other hand, has denounced inequality, injustice, and oppression. In this article, while studying analytically, the author concludes that according to religious teachings, Nezami expresses his objection to the rulers of his time in four different contingent ways and expresses this objection according to moral principles and conditions of influence. Therefore, he does not tolerate oppression and attacks them by bringing the stories of past kings to the forefront, or with explicit moral advice, or by protesting, so that they can return to justice. The final stage of the Nezami protest- didactics principles is to appeal to the extraterrestrial world and to appeal to people like the Prophet of Islam to eradicate the root of oppression. While calling for justice, which is one of the main conditions in governance, he considers a king who lacks the condition of justice in a Nezami utopia to be incompetent to govern.
خلاصه ماشینی:
نويسندگان ايرانينيزدرظهور اين نوع ادبي در زبان فارسي سهيم بوده اند، اما آن دسته از شاعران و نويسندگاني که به صراحت آثاريدرادب اعتراض آفريده اند،بيشک سهم بيشتريدرطلايه داري اين هنر داشته اند.
دراين جستارتلاش کرده ايم تابه اين سؤال ها پاسخ دهيم که : روش اعتراض نظاميبه نابرابريهاوبيعدالتيهاي حاکمان چگونه بوده است ؟ نظامياخلاق ومبانيتعليميراچگونه درخدمت ادب اعتراضيگرفته است ؟ پيشينۀ تحقيق دربارة انديشه هاي نظاميتحقيقاتيتدوين ونوشته شده است که به نمونه هاييازآن ها دراينجااشاره ميکنيم : احمدخاتميومرتضيهاديان درمقاله «داددرانديشه سياسي-اجتماعيحکيم نظامي گنجه اي »تنهامطالبيدرخصوص دادوبرابريآرمان شهري بانظام اجتماعيارائه کرده اند.
» (پشت دار، ١٣٨٥: ١٦٠)ادبيات اعتراضي (protest literature)شامل مفاهيمي است که به نوعي درمقابل آرمان هاي شاعرقرارميگيردوباعث نارضايتياوميشوددرتعريف کلي وجامع «ادب اعتراض ياادب ستيزبه آن دسته ازآثارادبي(نظم يانثر)درادبيات جهان اطلاق ميشودکه به نوعي روح انتقاديااعتراض يامقاومت شاعريانويسنده رادربرابر عوامل تحميلي اجتماعي و سياسي حاکم منعکس کرده است .
به قول سعدي: خـــلاف رأي سلطان رأي جستن به خون خويش بايددست شستن اگرخودروزراگويدشب است اين ببايدگفت آنک مــــاه وپروين (سعدي،١٣٦٣:١٢٧) يکيازعلل مهم دوريازنقداجتماعيوادبيات اعتراضيآن بوده که اوطبق آموزه هاي دينيخود را ملزم به درافتادن باحاکمان جابر نميدانسته .
گفت وزيرايملک روزگار گويم اگرشه بودآموزگار (نظامي،١٣٦٣:١٢٩) سپس اززبان مرغان پاسخياعتراضيوتأثيرگذاربيان ميکندکه : آن دگرش گفت ازين درگذر جورملک بين وبروغم مخور گرملک اين است نه بس روزگار زين ده ويران دهمت صدهزار (همان :١٢٩-١٣٠) بااين سخن که بوزرجمهراززبان مرغان به تعريض ويرانيملک راازملک دانسته ، باعث ميشودخسرومتحول شده وبه عدل گرايد.