چکیده:
سفال یکی از وجوه برجستۀ صنعت دوران اسلامی است که در طول این دوران با پیشرفتهای چشمگیری در فن تولید و تزئین همراه بود. با توجه به شواهد باستانشناختی سفال گونۀ موسوم به کوباچه داری حوزه پراکنش گسترهای بوده که از خراسان تا تبریز در ایران و حتی مناطقی خارج از مرزهای فعلی ایران در کشورهایی همچون آذربایجان، را شامل میشود. کتاب «سفالینه گونۀ موسوم به کوباچه» جدیدترین و شاخصترین اثر تألیفی پیرامون این گونۀ سفالی است که به ابعاد باستانشناختی آن میپردازد. برای نقد این کتاب، نگارندگان نخست به بررسی جنبه های ساختاری و روند بیان مطالب کتاب پرداخته و سپس محتوای آن را مورد بررسی قرار دادند. از جمله نقاط قوت کتاب می توان به تمرکز بر وجوه مختلف باستان شناختی این گونه سفالی اشاره کرد. در کنار این نقاط قوت، اما می توان گفت که کتاب از نظر ساختاری اگر در مستندنگاری فصول و ارجاعات دقیقتر می شد، بیشتر می توانست نظر مخاطبان را جلب کند. از سوی دیگر کتاب از نظر محتوایی در گونهشناسی و طبقهبندی سفالها دارای کاستی هست و نویسندۀ محترم کتاب میتواند در ویرایشهای بعدی نسبت به رفع این کاستیهای محتوایی اقدام کند.
Pottery is one of the most prominent aspects of Islamic crafts which flourished in both production and decoration. According to the archaeological pieces of evidence the Kubachi wares have been spread from Khorasan to Tabriz and it ever-known centers of production were Isfahan, Kerman, Neyshabur, Mashhad and Tabriz. The book of “The Pottery Known as Kubachi” is the newest and the possibility most prominent written source about this subject, which argues the archaeological aspects of these wares. This paper aims to introduce the book and review its structure and contents. The first step of review had been started with structural aspects and the process of the narration, and then the content. One of the strengths of this book is the concentration on the various archaeological aspects of this type of pottery. Besides, it can be mentioned that the book could be more attractive to the audience if the documentation and references were more precise. There are some other deficiencies in the typology and categorizing the potteries, those can be edited by the author.
خلاصه ماشینی:
بر همین اساس، این استنباط میشود که اثر صرفاً به بررسی یک گونۀ خاص از سفال پرداخته است، اما در بخشهای مختلف کتاب، علاوهبر سفال، کاشی کوباچه با تکنیک ساخت و کاربری متفاوت نیز بررسی و معرفی شده است؛ نکتهای که بهتر بود در عنوان کتاب نیز قرار میگرفت و کلمۀ «کاشی» نیز به آن اضافه میشد.
نویسنده در پاراگراف آخر همین صفحه نیز به روابط ایران و چین از دوران پیش از تاریخ و دوران اساطیری اشاره کرده است که لازم بود، بهجای ارجاع به یک منبع دستچندم غیرمعتبر، از منابع معتبر استفاده کند (Carter 2005; Rawson 2010; Watson 1983; Xinglang 1977) و درعینحال مشخص کند که براساس کدام اطلاعات باستانشناسی این روابط از دوران پیش از تاریخ شروع شده است؛ موضوعی که ابهامات بسیار در آن نهفته است.
نویسنده در همین قسمت از کتاب و در ادامۀ بحث زرینفام تولید سلطانآباد و در تأیید مطالب خود به این موضوع میپردازد که ظروف سلطانآباد در قرن هفتم تا هشتم هجری تولید شدهاند، بدون آنکه اشاره کند سفال سلطانآبادی متفاوت با زرینفام است، زیرا سفال زرینفام از لحاظ نوع ساخت و مشخصات کاملاً با سفال گونۀ موسوم به سلطانآبادی متفاوت است؛ موضوعی که تقریباً در بیشتر کتب مرتبط با سفالهای اسلامی به آن پرداخته شده است، مانند کتاب سفال اسلامیِ واتسون (Ceramic from Islamic Lands 2004) و منابع مشابه دیگر.
نویسنده متأسفانه این اشتباهِ خود را در بخشهای دیگر کتاب نیز تکرار کرده و هرآنچه سفال آبی و سفید دورۀ صفوی را که تولید ایران بوده یا در کوباچه بهدست آمده است تحت عنوان «کوباچه» معرفی کرده است؛ مانند تصاویر 338، 342، 346، 358، و....