چکیده:
در آثار ویلیام شکسپیر، اعم از شعر و نمایشنامه، اشارات و تلمیحات فراوانی به چشم میخورد. دامنۀ این تلمیحات نه تنها تاریخ، فرهنگ و اساطیر غرب بلکه شرق را نیز دربرمیگیرد. جستار حاضر به بررسی تلمیحات شکسپیر به فرهنگ و تاریخ ایران میپردازد. تلمیحات او شامل ایران پیشااسلام و پسااسلام میشود. در سنجه با تلمیحات شکسپیر به «دیگران» (مثلاً ترکان، یهودیان، و مغربیان) اشارات او به ایران، پیشا و پسا اسلام، کلی، مختصر و سطحی است. جستار حاضر، از سویی، میکوشد تا نشان دهد که شکسپیر از چه طرقی با ایرانِ معاصرش (ایران عصر صفوی) آشنا شد و از دیگر سو بر آن است تا شناخت او در این باب را در زمینۀ تاریخی خود قرار دهد. اطلاعات او در باب ایران پیشااسلام برگرفته از دو منبع اصلی بود. یکی، کتابهایی که مورخان یونانی دربارۀ تاریخ پارس نوشته بودند و ترجمه انگلیسی آنها در آن روزگار موجود بود و شکسپیر بدانها دسترسی داشت. به علاوه، نمایشنامههای تاریخی نسبتاً متعدد با موضوع پارس بود که در آن ایام اجرا میشد. دیگری، شناخت او دربارۀ ایران پسااسلام (خاصه عصر صفوی) عمدتاً برگرفته از سفرنامههای معروف مانند سفرنامۀ آنتونی جنکینسون، سفرنامۀ ریچارد هاکلویت و سفرنامۀ برادران شرلی بود.
William Shakespeare is an allusive poet. His allusions include not only Western but also Eastern history, culture, and mythology. The present paper deals with Shakespeare’s allusions to Persia and its history and culture. His allusions deal with both pre-Islam and post-Islam Persia. In comparison to Shakespeare’s references to “others” (e. g. Turks, Jews, and Moors), his allusions to Persia both pre and post-Islam are general, succinct and superficial. The present paper tries to show how Shakespeare came by his contemporary Persia) the Safavid Persia on the one hand, and tries to contextualize Shakespeare’s knowledge of Persia, on the other hand. Concerning pre-Islam Persia, Shakespeare got his information from two main sources. One, from the books written by Greek historians which an English translation was available and the performed plays that dealt with pre-Islam Persia at his time. Other, he received his knowledge about post-Islam Persia (especially the Safavid Persia) through travel-books notably written by Richard Hakluyt, Anthony Jenkinson and the Shirley Brothers.
خلاصه ماشینی:
اطلاعات او درباب ايران پيشااسلام برگرفته از دو منبع اصلي بود: يکي ، کتاب هايي که مورخان يوناني دربارة تاريخ پارس نوشته بودند و ترجمۀ انگليسي آن ها در آن روزگار موجود بود و شکسپير بدان ها دسترسي داشت .
در مبحث بررسي تأثير و تأثر شاعران و نويسندگان از ديگر ادبيات ها و فرهنگ ها، گام مهم نخست تشخيص نوع اثرپذيري (مستقيم يا غيرمستقيم بودن ) است ؛ يعني اينکه آيا اثرپذيري از رهگذر مطالعۀ مستقيم و به مدد دانستن زبان و در مطالعه گرفتن آثار يا از طريق زبان (هاي ) ميانجي و واسطه هايي نظير مترجمان ، سياحان و مبلغان بوده است ؟ چنان که مي دانيم ، شکسپير زبان پارسي نمي دانست ؛ از همين رو به واسطۀ زبان ميانجي ، يعني انگليسي ، با تاريخ و فرهنگ ايراني ، خاصه عصر صفوي، آشنا شد.
ضمنا از آنجا که شکسپير از رهگذر ممدوحش ، ارل اسکس ، با برادران شرلي مرتبط بود، اين اثر تبليغاتي ــ يعني سفرهاي سه برادر انگليسي که در روزگار سفارت رابرت شرلي، سفيرکبير شاه عباس کبير، نوشته شد ــ «برآن بود که توجه عامۀ مردم را موافق اتحاد انگلستان با ايران عليه ترکان عثماني برانگيزاند» (١٣١ :٢٠٠٨ ,Niayesh).
شکسپير در چهار عنوان از نمايش نامه هايش (کمدي اشتباهات ، تاجر ونيزي ، شب دوازدهم و شاه لير) به ايران پسااسلام اشاره کرده است .
افزون بر اين ها، شکسپير در پاره اي از موارد از نمايش نامه هايي که دربارة تاريخ و فرهنگ ايران پسااسلام بوده و توسط معاصرانش بر صحنه اجرا ميشده ، نيز بهره برده است .