چکیده:
مسئله «ایمان» از مهمترین ارکان زندگی انسان و بحث بر انگیزترین موضوعها در کتابهای کلامی به ویژه کتابهای کلامی قرون اولیه اسلام است. در اینکه حقیقت ایمان چیست و چه نسبتی با معرفت، رفتار و اقرار زبانی دارد دیدگاههای گوناگونی پدید آمده است و حتی در نگاه اولیه نوعی ناسازگاری بین آیاتی که ظهور در غیریت ایمان با معرفت، عمل و اقرار زبانی دارند با روایاتی که ایمان را تصدیق قلبی، عمل جوارحی و اقرار زبانی میدانند رخ مینماید. در این تحقیق با روش توصیفی، تحلیلی و با توجه به متون دینی ماهیت ایمان و رابطه آن با علم، عمل و اقرار زبانی بررسی شده است و این نتیجه به دست آمده است که ایمان یک امر دورنی و از سنخ گرایش و تصدیق قلبی است نه از سنخ بینش و تصدیق منطقی. معرفت و تصدیق منطقی همان گونه که عین ایمان نیست جزو آن نیز به شمار نمیآید، بلکه شرط لازم برای پیدایش ایمان است. صرف اقرار زبانی حاکی از وجود ایمان نیست و عدم اقرار زبانی از نبودن ایمان حکایت ندارد. عمل و رفتار آدمی در پیداش ایمان نقش داشته و از نتایج آن به شمار میآید. ایمان قوی تمام رفتارهای انسان را به خود سوق میدهد و ایمانی که در مرتبه پایین قرار دارد آثار کمتری از خود بروز میدهد. در پایان راه حل سازگاری آیات و روایات در باب ایمان و رابطه آن با علم، عمل و اقرار زبانی پیشنهاد شده است.
خلاصه ماشینی:
ـ ماهیت ایمان و مولفههای آن چیست؟ ـ آیا ایمان، عین علم است؟ ـ اگر ایمان عین علم است کفر جحود مانند کفر شیطان و فرعون چگونه قابل توجیه است؟ ـ اگر ایمان غیر علم است رابطه آن با علم چگونه است؟ ـ آیا علم جزو ایمان است یا شرط کافی و علت ایمان یا شرط لازم آن یا اینکه علم در ایمان هیچ نقشی ندارد و ایمان با شک و تردید نیز پدید میآید؟ ـ شک و ایمان از دیدگاه عقل چه نسبتی دارند؟ ـ رابطه ایمان و شک در متون دینی چگونه معرفی شده است؟ ـ اگر معرفت و علم در تحقق ایمان نقش دارد، کدام سطح از معرفت است؟ ـ آیا برای پیدایش ایمان معرفت یقینی لازم است یا معرفت ظنی نیز کفایت میکند؟ ـ ایمان چه نسبتی با رفتار دارد؟ ـ آیا عمل جزو ایمان است یا شرط آن یا لازم و نتیجه آن یا هیچ کدام؟ ـ رابطه ایمان با اقرار زبانی چیست؟ ـ آیا اقرار زبانی عین ایمان است یا جزو آن، یا شرط آن، یا اینکه اقرار زبانی در ایمان هیچ نقشی ندارد و ایمان با نبود آن نیز تحققپذیر است؟ برای دستیابی به پاسخ پرسشهای یاد شده نخست به بحث تصدیق میپردازیم، زیرا تصدیق ارتباط وثیقی با ایمان دارد و سپس مباحث ایمان را پی میگیریم.
رابطه ایمان با عمل و اقرار زبانی با توجه به معنای ایمان آشکار شد که ایمان از امور درونی بوده و جایگاه آن قلب انسان است، بنابراین، افعال خارجی همان گونه که نمیتواند عین ایمان باشد جزو آن نیز نمیتواند باشد، زیرا اولاً معلوم شد که ایمان امر بسیط است و اساسا جزء ندارد ثانیاً اجزای تشکیل دهنده امر نفسانی و قلبی باید از امور نفسانی و قلبی باشد و جزء قرار گرفتن فعل خارجی برای امر نفسانی امکانپذیر نیست.