چکیده:
حکایت «شیخ صنعان و دختر ترسا» که از بلندترین داستانهای منطقالطیر عطار است، دارای زمینههای واقعی بوده و پیش از عطار توسط بسیاری از منابع معتبر نقل شده است. با اینحال، روایت عطار از این داستان به دلیل آمیخته شدن با مفاهیم عرفانی و صوفیانه شهرت بسیاری یافته است. این روایت از سویی چهرۀ زاهدانه عطار را آشکار ساخته و حکایت شیخ صنعان را به متنی ایدئولوژیک و اعتقادی تبدیل کرده است، اما از سوی دیگر محمل تأویل های مختلف واقع شده که برخی بر خلاف باورهای ایدئولوژی آن بوده و سبب طرح پرسشهای معرفتشناختی شده است. از همینرو، برآنیم تا با جستجوی یک خط فکری پادگفتمانی در حکایت شیخ صنعان به این پرسش پاسخ دهیم که اگر حکایت شیخ صنعان متنی ایدئولوژیک و اعتقادی است چگونه تاکنون محمل تأویلهای مختلف شده است؟ نگارنده با پیگیری تاریخِ تطورِ اصطلاح «کفر» در تصوف خراسان تا پیش از عطار نشان داده که این اصطلاح چه پیشینه ای داشته و تا به دست عطار رسیده، چگونه تطور یافته است. در مرحلۀ بعد با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی به بررسی این حکایت از عطار پرداخته است. نتیجۀ پژوهش نشان میدهد که تاریخِ تطورِ اصطلاح «کفر» و نیز منظومۀ فکری عطار به مفسر رخصت می دهد این اصطلاح را در قصۀ شیخ صنعان در معنای تطوریافته (پادگفتمانی) آن بازشناسد و بدین ترتیب برای «کفر» معنایی باطنی نیز در نظر بگیرد. بر این اساس که میتوان دریافت رابطۀ کفر و دین گاهی مقابل هم و گاهی یک حرکت موازی است.
The story of “Sheikh Sanan and Christian girl”, which is one of the longest stories in Attar’s Mantiq al-Teyr (Conference of the Birds), is rooted in real events and has been cited in many credible references preceding Attar. Nonetheless, Attar's narration of this story has gained popularity due to its integration with mystical and Sufi concepts. On the one hand, this narration has unveiled Attar's ascetic face and has turned Sheikh Sanan's story into an ideological and religious text, on the other hand, it has been subject to various interpretations, some of which are contrary to its ideological beliefs and have raised epistemological questions. In view of that, through seeking a counter-discourse line of thought in the story of Sheikh Sanan, we intend to answer this question: If the story of Sheikh Sanan is an ideological and religious text, how has it been subject to various interpretations so far? By tracing the history of the evolution of the term "infidelity" in Sufism of Khorasan before Attar, the writer has shown the background of this term and how it had evolved prior to its being taken up by Attar. Analyzing the story through Critical Discourse Analysis was the next step. The results of the research indicate that in fact the history of the evolution of the term "infidelity" as well as Attar's intellectual system allow the interpreters to recognize this term in the story of Sheikh Sanan in its evolved meaning (counter-discourse) and thus consider an intrinsic meaning for "infidelity". Accordingly, it could be seen that the relationship between infidelity and religion is sometimes opposite and sometimes a parallel movement.
خلاصه ماشینی:
تأويل پذيري مفهوم کفر در انديشة عرفاني 1 (نمونة موردي حکايت شيخ صنعان از عطار) 2 پرنوش پژوهش تاريخ دريافت : ١٤٠٠/٠٣/١٥ تاريخ پذيرش : ١٤٠٠/٠٥/٣٠ چکيده حکايت «شيخ صنعان و دختر ترسا» که از بلندترين داستان هـاي منطـق الطيـر عطـار است ، داراي زمينه هاي واقعي بوده و پيش از عطـار توسـط بـسياري از منـابع معتبـر نقل شده است .
ايـن روايـت از سـويي چهـرة زاهدانه عطار را آشکار ساخته و حکايت شيخ صـنعان را بـه متنـي ايـدئولوژيک و اعتقادي تبديل کرده است ، اما از سوي ديگر محمل تأويل هاي مختلف واقع شـده که برخـي بـر خـلاف باورهـاي ايـدئولوژي آن بـوده و سـبب طـرح پرسـش هـاي معرفت شناختي شده است .
از همين رو، برآنيم تـا بـا جـستجوي يـک خـط فکـري پادگفتماني در حکايت شيخ صنعان به اين پرسش پاسـخ دهـيم کـه اگـر حکايـت شيخ صنعان متني ايدئولوژيک و اعتقادي است چگونه تاکنون محمل تأويـل هـاي مختلف شده است ؟ نگارنده با پيگيري تـاريخ تطـور اصـطلاح «کفـر» در تـصوف خراسان تا پيش از عطار نشان داده که ايـن اصـطلاح چـه پيـشينه اي داشـته و تـا بـه دست عطار رسيده ، چگونه تطور يافتـه اسـت .
فصلنامة علمي ادبيات عرفاني ، سال ١٣، شماره ٢٥، تابستان ١٤٠٠ / ٧١ مشاوري و ديگران (١٣٩١) در مقالة «مقايسه تحليلـي رمـان سـيذارتا بـا حکايـت شـيخ صنعان » داستان شيخ صنعان را با رمان سيذارتا اثر هرمان هسه مقايـسه کـرده و معتقدنـد کـه درونماية هر دو اثر «جستجوي کمال و طي طريق از کمال ظاهري تا رسيدن بـه مرتبـه اي از کمال واقعي » است .