چکیده:
باور به مهدی موعودO را میتوان یکی از مهمترین نقاط اشتراک در اکثر گروههای مسلمان دانست. در این میان و در عرصههای متنوع باورداشتهای مرتبط با مهدی، موضوع تبار او نیز همواره مورد اهتمام بوده است که یکی از مهمترین آموزهها، تبار نبوی و فاطمی او یعنی اتصال نسب مهدی به پیامبر اسلام| و حضرت فاطمه^ است. پرداختن به این موضوع از آن جهت ضروری و پرفایده خواهد بود که به توسعه مباحث تاریخ فکر و بررسیهای تحلیلی در باورداشتهای مهدوی کمک خواهد کرد؛ چنانکه با توجه به اهتمام گروههای مختلف به این مسئله در سدههای نخست، در بازخوانی کوششهای مهدوی جریانهای اجتماعی سودمند خواهد بود. بنابر آنچه گفته شد این تحقیق از رهگذر بهرهگیری از تجزیه و تحلیل اطلاعات بهدستآمده از مصادر نخستین تاریخی و حدیثی و غیره و با بهرهگیری از روشها و اصول پذیرفتهشده در مطالعات تاریخی و علوم درگیر مانند کلام و حدیث بر آن است که میزان اهتمام مسلمانان، بهویژه امامیان را در مورد نسب نبوی و فاطمی مهدی بازنشانی کند و سیر این باور را با درنظرگرفتن بسترهای اجتماعی تا قبل از غیبت صغری رصد کند. به نظر میرسد اهتمام به نسب نبوی مهدی، انگارهای پذیرفتهشده برای اکثر گروههای موعودگرا است و هر کدام تلاش میکردند تا بهنوعی خود را به پیامبر| متصل سازند؛ چنانکه نسب فاطمی مهدی و تأکید اهلبیت^ بر این موضوع که احتمالاً در جهت تقابل با فعالیتهای کیسانیان بود، کمکم به باوری بنیادین برای تمام گروههای مسلمان بدل شد.
The belief in the Promised Mehdi can be considered as one of the most common features of most Muslim groups. In the meantime, and in various areas of beliefs related to Imam Mahdi, the issue of his lineage has always been considered. One of the most important teachings is his prophetic and Fatimid lineage, namely the connection of the Mahdi descent with the Prophet of Islam and Lady Fatima. Dealing with this issue will be necessary and useful because it will help to develop the history of thought and analytical studies in Mahdavi's views. Considering the interest of different groups in this issue in the first centuries, it will be useful for examining the Mahdavi efforts of social currents. According to what has been said, this study seeks to identify the efforts of Muslims, especially Imamis about Prophetic and Fatimid lineage of Imam Mahdi and to observe the course of this belief considering the social contexts before the minor occultation, by analyzing the information obtained from the first historical and hadith sources, and by using the methods and principles accepted in historical studies and sciences involved such as theology and hadith. It seems that the concern for the prophetic lineage of the Mahdi is an accepted idea for most of the promised groups, and each of them tried to somehow connect itself to the Prophet. Therefore, the Mahdi Fatimid lineage and the Ahl al-Bayt emphasis on this issue, which was probably in opposition to the activities of the Keysanians, gradually became a fundamental belief for all Muslim groups.
خلاصه ماشینی:
همچنین سعید بن مسیب حدیثی را به نقل از امسلمه^ همسر پیامبر| روایت میکند که رسول خدا| بر حقانیت مهدی از نسل حضرت زهرا^ تأکید کرده است؛ گزارشی که در مجموعههای روایی، بهویژه در اهلسنت بازتاب قابلتوجهی داشته و در منابع شیعی نیز تا حدی مورد توجه قرار گرفته است (برای نمونه در مصادر اهلسنت: ابنماجه، 1418ق، ج5، ص 542؛ ابیداوود، 1420ق، ج4، صص 1831 – 1832؛ حاکم نیشابوری، 1411ق، ج4، صص 600، 601؛ طبرانی، 1404ق، ج23، ص 267؛ دانی، 1416ق، ج5، صص 1049 – 1050، 1057 و 1061 و در منابع شیعی: قاضی نعمان، 1409ق، ج3، ص 395؛ یحیی بن حسین هارونی، 2002م، ص 139؛ طوسی، 1411ق، ص 186).
تأکید بر نسب زهرایی مهدی شاید چندان بیارتباط با فعالیتهای کیسانیه در آن زمان نباشد که بر امامت و مهدویت محمد بن حنفیه اصرار داشتند؛ پس دعوی اختصاص امامت به فرزندان حضرت زهرا^ میتوانست ادعاهای آنان درباره ابنحنفیه را با چالش جدی مواجه کند (در این زمینه بنگرید به: قاضی، 1974م، صص 220 و 232 – 236) که رد پایی از این مسئله را میتوان در منازعه عبدالله بن محمد بن حنفیه ملقب به ابوهاشم (م 98) و امام باقر علیهالسلام (قاضی نعمان، 1409ق، ج3، ص 284) یا گفتگوی ابوهاشم و زید بن حسن بن علی بن ابیطالب (م 120) (برای اطلاعات بیشتر در مورد این فرد ر.
Qom: Dar al-Hadith Cultural Institute.