چکیده:
در این مقاله ابتدا معانی مختلف استغناء در ادبیات صوفیه و سپس تعریف عطار، مبنی بر استغناءِ حق بررسی شده و ریشههای کلامی این مفهوم مورد بحث قرار گرفته که چگونه این مفهوم از آموزههای ابوالحسن اشعری برخاسته است و همان معنی نزد اشاعره از بیعلتی حق و موقوف نبودن حق به علت و اغراض در اشعار عطار، در قالب مفهوم استغناء دیده میشود. سپس به ذکر نمونههای مشابه یا عینی این مفهوم در دیگر آثار عرفانی چون گلشن راز شبستری، پرداخته شده است. عطار برای اولینبار به صراحت چنین مفهومی را جزئی از مقامات هفتگانۀ سلوک قرار داده است، با اینحال برخی، تعبیر نادرستی از استغناءِ مورد نظر عطار داشتهاند و منظور از آنرا استغناءِ سالک دانستهاند. برای درک استغناء، ابتدا مفاهیم زمینهای چون مالکالملک بودن، مشیئتِ مطلقِ حق و بیعلّتی در کنار حکمت آن واکاوی گردید. استغناءِ نزد عطار، استغناءِ حق است؛ چنانکه او را وجودی بینیاز به تصویر میکشد و این بینیازی به نتایجی چون خوف از سرانجام خود و حیرت سالک از فعل الهی، کمرنگ شدن نقش ریاضات و عبادات میانجامد.
The present paper examines, first, the various meanings of the notion of istiqna' in Sufi tradition and subsequently, Farid al-Din ʿAttar's (d. 618/1221) definition of God's istiqna', as well as the theological roots of this notion and how it has been raised from Abu al-Hasan al-ʿAshʿari's (d. 324/936) teachings. It then provides identical instances of the notion in some other mystical texts, such as Shabistari's (d. 740/1340) Gulshan-i Raz (Garden of Mystery).For the first time, ʿAttar designated the istiqna'as one of the stages of his septet model in pursuing the mystical path. Nonetheless, his conception of istiqna' has been occasionally misinterpreted in some oeuvres, taken as the mystic's istiqna' rather than God's istiqna'. In order to better understand this notion, one must initially develop precise perception of the underlying significations such as the King of Kingdom (malik al-mulk), the absolute Will of the Real and causelessness accompanied with His Wisdom, as well as being cognizant of the consequences of God's istiqna', including awe, bewilderment and fading the role of austerity and devoutness.
خلاصه ماشینی:
استغناء انسان در این معنا از استغناء، انسان خود را بینیاز از همه کس و همه چیز میپندارد و حتی به حق نیز احساس نیاز نمیکند و خود را در کبر و بزرگی میبیند، این معنا را میتوان در اشعار مولانا، آنجا که در داستان دژ هوش ربا، شاهزاده دوم در راه سلوک دچار کبر و نخوت میشود و همه آنچه به دست آورده را کافی و دست رنج خود تلقی میکند یافت : «اندرون خویش استغناء بدید گشت طغیانی ز استغناء پدید که نه من هم شاه و هم شهزاده ام چون عنان خود بدین شه داده ام » [٣٤، دفتر ششم ٤٧٧٧، ٤٧٧٨] مولانا همین استغناء شاهزادهه دوم از ارشاد پیر و عنایت حق را، سبب هلاک او معرفی میکند، این معنا از استغناء در متون صوفیه مورد نهی قرار گرفته است و حتی غزالی در این امر بسیار تأکید دارد که سالک هم از کبر و هم از استغناء باید دوری کند و همچنین خود را از چشم خلایق بیندازد [٢٤، ج ٣، ص ٤١٣].
استغناء حق مفهوم دیگری از استغناء وجود دارد که استغناء و بینیازی حق است ، این مفهوم همان گونه که نزد عطار مطرح میشود به معنای لاابالی بودن حق است و تأکید بر نتیجه بینیازیست که متوجه خلق و سالکان راه میشود و همین معناست که در منطق الطیر به عنوان وادی چهارم سلوک مد نظر است ، در این راستا ابتدا به ریشه های این معنا که تحت تأثیر اندیشه های کلامی اشاعره است ، میپردازیم .