چکیده:
زمـینه و هـدف: یکی از جـلوه های ادب غـنایی در اشـعار مـجیرالدیـن بیلقانی هجویـات اوسـت که در کـنار هجویـات استادش، خاقانی، از نظر مغفول مانده و چنانکه باید به آن پرداخته نشده است. ازاینرو پژوهش حاضر میکوشد ضمن حذف مضامین متناقض با مسائل اخلاقی، به معرفی هجو و ذکر دلایل مختلف وجود آن در دیوان مجیرالدّین بیلقانی پرداخته و شگرد هنری و بلاغی او را در این زمینه بررسی نماید.
روش مطالعه: روش این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است و داده ها با استفاده از منابع کتابخانه ای جمع آوری شده است. محدوده و جامعه موردمطالعه، ابیات هجوآمیز دیوان مجیرالدین بیلقانی است که با تصحیح و تعلیق محمد آبادی توسط انتشارات موسسه تاریخ و فرهنگ ایران منتشر شده است.
یافته ها: بررسیها نشان میدهد زبان مجیر در هجویات، زبانی عفیف و غالبا به دور از پرده دریهای مرسوم با الفاظ تابو است. هجویات او بیشتر متوجه رقیبان شعری و حاسدان است و در این میان، تشبیه مهمترین عنصر خیال آفرین و شاعرانه مجیر محسوب میشود. ذهن تصویرساز مجیر برای هجو دیگران، به آوردن یک تصویر اکتفا نکرده و تشبیهات او آمیخته به تصاویر دیگر و دربرگیرنده تناسبهای لفظی و معنوی گوناگون است. این آمیختگی بر ارزش ادبی هجویات وی افزوده و جنبه تخیّلی آن را تقویت کرده است. همچنین، این امر از زشتی و کراهیّتی که مختص سخن هجوگونه است، کاسته و بر ویژگی بلاغی سخن افزوده است. مجیر با تمثیلها و اسلوب معادله هایی که بر پایه منطق عقلی و هنری ساخته، کوشیده است با بیانی مستدل، ضمن برکشیدن مقام خود، دیگران را در جایگاهی فروتر نشاند.
نتیجه گیری: مـجیر در تشبیهات هـجوآمـیز خود بین عناصر به ظاهر بـی ارتباط و دور از هم، پیوندی شاعرانه برقرار نموده و ذهـن مخاطب را برای کشف ارتباط دو سـوی تشبیه، به تکـاپو انداخته است. از نظر مـعنایی نیز هجویات او بازنمود اوضاع اجتماعی مـردم و اخلاق حاکم بر جـامعه اسـت. بنابراین هـجویات مجیرالدین بیلقانی علاوه بر وجاهت هنری، از نظر معنایی درخور توجه است.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: One of the lyrical literary manifestations in Mojir al-Din Bilqani's poems is his satires. These satires, along with Khaghani's satires, have been forgotten and not studied. For this reason, the present study tries to eliminate immoral satires, introduce satire and mention the reasons for its existence in Mujir al-Din's poems, and identify his rhetorical technique.
METHODOLOGY: The method of this research is descriptive-analytical and the data have been collected using library resources. The study area and society is a collection of poems by the divan of Mojir al-Din Bilqani, which has been published by the Institute of History and Culture of Iran with the correction and suspension of Mohammad Abadi.
FINDINGS: The results of the research show that the language of Mujir's satires is chaste and often away from insults with taboo words. Her satires are mostly related to opponents and rivals and in this case, simile is the most important imaginative image and poetic element of Mujir. The mind of the illustrator Mujir al-Din is not content to bring one image and his similes are mixed with other images. Also, he has tried to show his superiority with allegorical expressions based on similes. This has reduced the ugliness of his satires and increased their rhetorical aspect.
CONCLUSION: In his satirical similes, the poet has established a poetic connection between unrelated elements and has forced the audience's mind to try. Therefore, his satires have an artistic aspect. In terms of meaning, his satires reflect the social situation and morality that govern society. Therefore, the satires of Mujir al-Din Bilqani, in addition to their artistic aspect, are significant in terms of meaning.
خلاصه ماشینی:
خود مجير به اين نکته اشاره کرده است : مـنديش مـجـيـر و کـام خـــوش کـن از هــجو خَــســان و خـويــش کـامــان (ديوان مجير بيلقاني: ص ٣٢٤) از اين روي مجير هـر جا که فرصتي يافته ، به هجو حاسدان و رقيبان پرداخته و در اين زمينه راه مبالغه را پيموده است ؛ چنانکه حتّي دست به معارضه با استاد خويش ، خاقاني، زده و بسبب رنجشي که از او داشته ، از خاقاني بعنوان «خوشه چين » سفرة خود ياد ميکند: در خرمـن نـظـم و نـثـر چـون خاقاني حــقّـا کـه هــزار خــوشـه چـينم زيــبد (همان : ص ٣٩٤) امّا زبان مجير در هجويات صرف نظر از ابياتي که تعداد آن انگشت شمار است ، زباني عفيف و غالباً به دور از واژه هاي رکيک و الفاظ تابو است .
اين در حالي است که مطالعه و بررسي هجو، راه را براي شناخت آن هموارتر کرده و ارزش ادبي آن را آشکار خواهد ساخت ، زيرا «از ديد يک محقّق ادبي، هجو يک نوع ادبي است که ميتواند از وجاهت هنري بالايي هم برخوردار باشد» (تاريخ ادبي ايران و قلمرو زبان فارسي، زرقاني: ص ٣٨٦).
براي مثال ، مجير حريفان و اقران خود را از منظر بيارزشي «خس و خاک» ميخواند و از ممدوح ميخواهد که وي را با آنان مقايسه نکند: مـــن گـــــداي در و درگـــــاه تـــوام گــرچـــه بــر مــلک ســخن ســلطـانم پـس پـسندي کـه بـه قـول دو ســه خــس بــا خــس و خــاک کـني يــکسانـــم ؟ (ديوان مجير بيلقاني : ص ١٤٣) عوامل رواني و اجتماعي از ديگر مؤلفه هايي که ميتواند در شناخت علل و انگيزه هاي هجو راهگشا باشد، بررسي مقام و موقعيّت اجتماعي شاعر است ؛ زيرا «عوامل اجتماعي به نوبۀ خود ميتواند موجبات ناخرسندي شاعر را فراهم سازد و زمينه ساز بروز هجو در اشعار او گردد» (تاريخ ادبي ايران و قلمرو زبان فارسي، زرقاني: ص ٣٨٧).