چکیده:
شناخت انسان همواره محل توجه مکاتب مختلف دینی، فلسفی و عرفانی بوده است. امروزه اندیشمندان به آیینهای عرفانی بدون شریعت، مانند آیین بودا، توجه دارند و از آن استقبال میکنند. ترواده بودیسم نیز به عنوان قرائتی سنتی از آموزههای بودا، با نگاه فلسفی و عرفانی انسان را تحلیل میکند. تأمل در مبانی انسانشناختی بودیسم شناخت ما از انسان در این آیین را عمیقتر خواهد کرد. بدینمنظور پژوهش حاضر ضمن معرفی مبانی انسانشناختی ترواده بودیسم، در صدد است آن را بر اساس مبانی حکمت متعالیه ارزیابی کند. این پژوهش با استفاده از روش توصیفیتحلیلی در نهایت به این نتیجه میرسد که انسانشناسی بودیسم از جهاتی ناقص است و به برخی از پرسشها درباره مبدأ هستی و فلسفه وجودی انسان پاسخ نمیدهد. بودا با انکار خدا و معرفی انسان به عنوان برترین موجود عالم و همچنین با انکار نفس ثابت، ماهیت انسان را چیزی جز ترکیبی از پنج بخش، یعنی بدن فیزیکی، احساس، ادراک، نمودهای روانی، و دانستگی نمیداند و آنچه به عنوان یک فرد تجربه میشود چیزی جز فرآیند شدن نیست. در انسانشناسی ترواده بودیسم انسان موجودی است که به سبب تولدهای مکرر در زنجیره سمساره گرفتار آمده و با پیوستن به نیروانا به رهایی میرسد.
Cognition of man has always been the focus of various religious, philosophical and mystical schools. Today, thinkers pay attention to and welcome mystical religions without Sharia, such as Buddhism. Theravada Buddhism, as a traditional reading of Buddhist teachings, analyzes man from a philosophical and mystical perspective. Reflecting on the anthropological foundations of Buddhism will deepen our knowledge of man in this religion. Therefore, the present study, while introducing the anthropological foundations of Theravada Buddhism, seeks to evaluate it on the basis of the principles of Al-Hikmah Al-Motaaliyah (transcendent wisdom). This study, using a descriptive-analytical method, finally concludes that the anthropology of Buddhism is incomplete in some respects and does not answer some questions about the origin of existence and the philosophy of human existence. By denying God and introducing man as the supreme being of the universe, as well as by denying the fixed soul, the Buddha considers human nature to be nothing more than a combination of five parts: the physical body, feeling, perception, mental manifestations, and knowledge. What is experienced as an individual is nothing but a process. In the anthropology of Theravada Buddhism, man is a creature who is trapped in the chain of Samsara due to repeated births and is liberated by joining Nirvana.
خلاصه ماشینی:
بودا با انکار خدا و معرفي انسان به عنوان برترين موجود عالم و همچنـين بـا انکـار نفس ثابت ، ماهيت انسان را چيزي جز ترکيبي از پنج بخش ، يعني بـدن فيزيکـي، احسـاس ، ادراک، نمودهاي رواني، و دانستگي نمي داند و آنچه به عنوان يک فرد تجربه مي شود چيـزي جز فرآيند شدن نيست .
به جاي ترکيب سنتي انسان از روح و جسم ، بودا ميکوشد ماهيت انسـان را ترکيبي از پنج عنصر معرفي کند، همان گونه که هر خودرو از چرخ ها، موتور، بدنه ، فرمـان و شاسـي تشکيل شده است (٤٧ :١٩٩٦ ,Keown).
آموزه هاي بودا بيشتر مربوط به نحوه عمل انسان است تا آنچه از آن تشکيل شده اسـت ، و «وينانـه » به فرآيندي اطلاق مي شود که آگاهي را فراهم ميکند (٩٠ :١٩٩٦ ,Hamilton).
از همـين رو يکـي از نظريـه هاي معـروف بـودا، يعنـي دکتـرين «آناتـا» يـا «خودنداشتن »، مطرح شده است که در ادامه با پرداختن به بحث نفس مي توان نگاه روشـن تري بـه مباني انسان شناختي ترواده بوديسم داشت .
يکي از مفسران ترواده بوديسم اين گونه مي نويسد: سه معلم در جهان وجود دارد: معلم اول معلمي است که وجود روح دائمي حتي پـس از مرگ را براي فرد تعليم مي دهد، مانند مسيحيت .
يکي از نکاتي که در مباني انسان شناختي ترواده بوديسـم مي توانـد نقـد شـود، نبـود روح و نفـس پايدار در درون انسان است و نقدهاي اساسي در اين باره مطرح شده است ، از جمله اينکه : اگر انسـان يک «من » پيوسته ندارد پس شخصيت ثابت انسان را چه چيزي تشکيل مي دهد؟ بدن انسان در طـول زندگي در معرض نقصان ها و زيادت هاي بسيار است ، با هر نقصان يـا زيـادتي تغييـر در هويـت فـرد ً ايجاد نمي شود.