چکیده:
سبکشناسان بر اساس تقسیمبندی ادوار مختلف، سبک شعریِ شاعران قرن ششمِ حوزۀ گنجه و ارّان را «آذربایجانی» نام نهادهاند که از نظر مختصات با سبک «خراسانی» متفاوت است. جریان نثرنویسی حاکم بر این دوره نیز اندک تفاوتی با دورۀ قبل داشت و نویسندگان تلاش میکردند تا به تقلید از زبان عربی، اندکاندک به ویژگیهای موجود در سبک فنی چنگ زنند و آنها را در نوشتههای خود دخیل کنند که این حرکت در پایان قرن هفتم به نثر مصنوع و متکلّف منجر شد. با وجود عقب بودن بیش از یک قرنِ جریان نثرنویسی از جریان شعرگویی در قرن ششم با پدید آمدن «شاعرانِ نثرنویس»، فاصلۀ زمانی از بین رفت و شتاب آمیختگی مختصاتِ سبکی شعر و نثر بیش از بیش شد. خاقانی شاعری نثرنویس است که بدون در نظر گرفتن ویژگیهای نثری دورۀ خود و عقب بودن بیش از یک قرنِ نثر از شعر در شعر و نثر خود به یک شیوه عمل کرد و به تقلید از مصنوعگویی خود در شعر در سرعت بخشیدن حرکت نثر «مرسل» به سوی «فنینویسی» نقش مهمی را ایفا کرد و روند حرکتِ نثر مُرسل به سوی نثر فنی و مصنوع را بیش از بیش شتاب بخشید. بنابراین، در این پژوهش برآن شدیم تا با مقایسۀ سبکشناسانۀ عناصر زبانی، ادبی و محتواییِ نامه و قصیدهای از خاقانی که هر دو در باب امام عمدةالدین حفده است به اثبات مدعای خود بپردازیم.
Stylists have named the poetic style of poems of the sixth century of Ganjeh and Ar-ran area as 'Azarbayjani' according to the classification of different periods which is different from the Khorasani style. The stream of prose writing in this period has a little different from the previous period and authors little by little try to achieve available features in technical prose by imitating of Arabic language and involving them in their writing that this action at the end of the seventh century led to an artifact and arrogant prose. Despite the backwardness of more than a century of prose stream from poetry stream, in the sixth century by the appearance of prose writing poets, the interval disappeared and the composition acceleration of the stylistic angles of poetry and prose became more and more. Regardless of the prose features of his period and backwardness of more than one century of prose from poetry, Khaghani is a prose writer poem who acted in the same way in prose and poetry, played important role in accelerating the movement of simple prose toward technical prose by imitation of his artifact language in the poem, and promoted the process of movement of simple prose toward technical prose. According to this preparation in this research, we decided to prove our claim by comparing the linguistic, literary, and content elements of a letter and ballade of Khaghani that both are about Imam Amadatod-Din Hafadeh.
خلاصه ماشینی:
بنابراين ، در اين پژوهش برآن شديم تا با مقايسۀ سبک شناسانۀ عناصر زباني، ادبي و محتوايي نامه و قصيده اي از خاقاني که هر دو در باب امام عمدةالدين حفده است به اثبات مدعاي خود بپردازيم .
علاوه بر اين موارد، خاقاني در بيت زير نيز واژة «جمام » را در معناي خود به کار نبرده است : گفتم : ز وادي بشــرّيت توان گذشــت ؟ گفتــا: توان ا گر نبود مرکبــت جمــام (همان ) معناي اصلي واژة «جمام »، «برآمدگي بالاي پيمانۀ پر، برجستگي گنبدي شکل بالاي پيمانه ُپر» (قّيم ، ١٣٨١) است ؛ حال آنکه شاعر «جمام » را به ضرورت قافيه به جاي واژة «جماد» و در معناي «آسوده و تنبل ، آسايش يافته بعد از ماندگي» (سجادي، ١٣٧٣) استفاده کرده است .
١١ جمله در اين نامه وجود دارد که به صورت دعايي به کار رفته اند و به نظر ميرسد اغلب آن ها نخستين بار به وسيلۀ خاقاني وارد ادب فارسي و نثر انشايي شده اند و در واقع گونه اي از هنجارشکني به شمار ميآيند؛ مانند: «آمن السرب و صافي الشرب باد»، «لازالت نعمته و لا شالت نعامته »، «عقدالله قباب مراتبه بقمه السماک» و «خداي را تعالي و تعظّم ».
به عنوان مثال ، اين بيت که در انتهاي قصيده آمده ، دعايي در حق امام عمدةالدين است : دار الســّـلام اهل هدي باد صـــدر او ز ايزد بر او تحّيت و از عرشــيان ســلام (خاقاني، ١٣٩١ب ) بنابراين تأکيد خاقاني بر جملات دعايي عربي که با حال و هواي نامۀ فاضلانۀ او سنخيت تام دارد، نشانگر عربيگرايي او در نگارش نامه اي با مخاطب خاص است .