چکیده:
شرکتهای دانشبنیان در توسعه اقتصادی جایگاهی حیاتی دارند. کسبوکارهایی که بتوانند سریعتر از رقبا بر چالشها غلبه واز فرصتهایی که دیگران قادر به دیدن آنها نیستند بهرهبرداری کنند موفق خواهند بود. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر تجارب ناشی از شکست کسبوکار بر بهبود عملکرد سرمایهگذاری جدید انجام شد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی- پیمایشی است.جامعه آماری مدیران ارشد شرکتهای دانشبنیان پارک علم و فناوری مشهد با تعداد 160 شرکت میباشد. حجم نمونه با جدول مورگان تعداد 113 مدیر ارشد با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه بومیسازی شده ناتانیل بوسو و همکاران (2018) بوده که، جهت سنجش روایی ابزار گردآوری داده ها از روایی صوری، همگرا و واگرا استفاده شده است و مورد تایید قرار گرفت. پایایی پرسشنامه با آلفای کرونباخ تائید شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها وآزمون فرضیات از نرمافزار اسمارت پیالاس 3 استفاده گردید. نتایج نشان داد تجربهی شکست کسبوکار و یادگیری ناشی از شکست بر بهبود عملکرد سرمایهگذاری جدید تاثیر معناداری داشتهاست. تجربهی شکست نیز بر یادگیری ناشی از شکست تاثیر معناداری نشان داد. همچنین، یادگیری ناشی از شکست بر عملکرد سرمایهگذاری جدید با نقش تعدیلگر هوشیاری کارآفرینانه تاثیر معناداری داشت ولی نقش میانجی یادگیری ناشی از شکست بر رابطه بین تجربهی شکست و عملکرد سرمایهگذاری جدید مورد تایید قرار نگرفت.
خلاصه ماشینی:
بررسی تاثیر تجارب ناشی از شکست، بر بهبود عملکرد سرمایهگذاری جدید (نقش میانجی یادگیری و تعدیلگر هوشیاری کارآفرینانه) مریم نجفی مود 1، معصومه عربشاهی*2 1 دانشجوي كارشناسيارشد مديريت کسب وکار (مالی)، دانشگاه بین المللی امام رضا، مشهد، ايران 2 استادیار گروه مدیریت، دانشکده مدیریت و حسابداری، دانشگاه بین المللی امام رضا، مشهد، ايران چکیده شرکتهای دانشبنیان در توسعه اقتصادی جایگاهی حیاتی دارند.
با توجه به نیاز شدید جهت استفاده از دستاوردهای کسبوکارها از یکسو، نامساعد بودن شرایط محیطی جهت شکوفا شدن کسبوکارها و بالا بودن نرخ شکست در همه صنایع، کسب و کارها را ملزم به یادگیری مستمرکرده و توانمندی آنان را با مطالعه و بررسی شکستها افزایش داده به طوری که بهتر بتوانند در مقابل تهدیدات محیطی مقاومت کرده و پویایی خود را حفظ نمایند با توجه به نقش مهم بادگیری وکسب تجارب ناشی از شکست در سازمانهای امروزی، در این پژوهش به بررسی تاثیر تجارب ناشی از شکست کسبوکارها بر بهبود عملکرد شان با نقش میانجی بادگیری و تعدیلگر هوشیاری کارآفرینانه پرداخته شده است.
3- مدل و فرضیههای تحقیق شکل شماره 1 مدل مفهومی پژوهش حاضر را نشان میدهد که در آن "تجارب شکست" به عنوان متغیر مستقل، "یادگیری ناشی از شکست" به عنوان متغیر میانجی، و "بهبود عملکرد سرمایه گذاریهای جدید" به عنوان متغیر وابسته و "هوشیاری Entrepreneurial awareness Learning from failure Performance improvements کارآفرینانه" متغیر تعدیلگر دیده می شود.
مقدار ضریب معناداری (آماره تی) برابر 148/2 است و چون این مقدار از 96/1 بیشتر است میتوان گفت یادگیری ناشی از شکست کسبوکارها بر عملکرد سرمایهگذاری جدید با نقش تعدیل گر هوشیاری کار آفرینانه در سطح اطمینان 95% تأثیر معناداری دارد بنابراین میتوان گفت فرضیه چهارم تحقیق تائید شده است.