چکیده:
سه جریان اصلی در فلسفۀ علم فمینیستی وجود دارد: تجربهگرایی فمینیستی، نظریۀ موقعیتمندی معرفت، و معرفتشناسی پستمدرن. ساندرا هاردینگ فیلسوف علم فمینیست، تلاش میکند نظریۀ موقعیتمندی معرفت را به طریقی تفسیر کند که نسبت به انتقادات پستمدرن ایمن باشد. این گرایش هاردینگ در دیدگاه او دربارۀ تکثرگرایی علمی نیز دیده میشود. از آراء هاردینگ در دفاع از تکثرگرایی علمی میتوان دو استدلال متمایز استخراج کرد: استدلال اول بر مبنای مفهوم «عینیت قوی»، و استدلال دوم در دفاع از «جهانی از علم ها». استدلال مبتنی بر عینیت قوی برگرفته از نظریۀ موقعیتمندی معرفت است که طبق آن منظر گروههای حاشیهای واقعیات جهان را با تحریف کمتری بازنمایی میکنند. از طرف دیگر استدلال به نفع جهانی از علمها متأثر از گرایشهای پستمدرن هاردینگ، و مبتنی بر فرض رابطۀ قوامبخشی متقابل جامعه و علم است. اگرچه هاردینگ هر دو استدلال را به نفع تکثرگرایی علمی به کار میبرد، اما این دو استدلال به دو نوع متفاوت از تکثرگرایی علمی منتهی میشوند. این دوگانگی محصول تعارضهای موجود میان نظریۀ موقعیتمندی معرفت و معرفتشناسی پستمدرن است. در مقالۀ زیر مواضع تناقضآمیز تکثرگرایی علمی هاردینگ دربارۀ دو مسئلۀ «واقعگرایی و ناواقعگرایی علمی»، و الگوی «تعاملات اجتماعی در جامعۀ علمی» بررسی میشود.
There are three mainstreams in feminist philosophy of science: feminist empiricism, feminist standpoint theory, and feminist postmodern epistemology. Sandra Harding as a feminist philosopher of science aims to integrate standpoint theory with postmodern tendencies. This tendency is apparent in her account about scientific pluralism. One can recognize two distinct routes in Harding’s arguments for scientific pluralism. First; she argues for some kind of scientific pluralism which is based on the concept of "strong objectivity" and second; she establishes an argument in favor of a "world of sciences" which reflects post-modern concerns. The strong objectivity argument relies on standpoint theory of knowledge. It assumed that the perspectives of marginal groups can produce less distorted accounts about nature and social relations. On the other hand, the concept of the world of sciences is affected by Harding’s postmodern tendencies; according to which there is a co-constitutive relation between science and society. Harding applies both approaches in favor of scientific pluralism, but these two arguments lead to two different types of scientific pluralism. This disparity is the result of the conflicts between standpoint theory of knowledge and postmodern epistemology. In the following paper non-coherent implications of Harding’s scientific pluralism is discussed in two cases: the problem of “Realism/Anti-Realism” and the style of “social interactions in scientific community”.
خلاصه ماشینی:
٤. تکثرگرايي علمي هاردينگ و مواضع ناسازگاري مبناي هاردينگ در استدلال عينيت قوي، نظريۀ موقعيت مندي معرفـت اسـت کـه در آن بـر برتـري معرفت شناختي بعضي منظرها تأکيد ميشود؛ اما در استدلال جهاني از علم هـا، هاردينـگ بـه آراء فيلسوفان فمينيست پست مدرن بيشتر گرايش دارد.
اگر دربارٔە يک پديدٔە واحد ميتوان نظريه هاي متفاوت و ناهم گرا داشت کـه همگـي علمـي هستند، ارتباط اين نظريه ها با واقعيت امر چه خواهد بود؟ چطور ميتوان بين نظريـه هاي مختلفـي ً که دربارٔە يک پديده وجود دارد، قضاوت يا جمع کرد؟ تکثرگرايان سه راه در پيش رو دارند: يـا بايـد تکثر را به عنوان امري موقتي در علم بپذيرند و چشم انداز هم گرايي را در علـم قبـول کننـد و بـه ايـن ترتيب ، واقع گرايي را حفظ کنند؛ چنانکه برخي تکثرگرايان موضعي معتدل اختيار کـرده ، معتقدنـد اگرچه تکثر در علم اجتنابناپذير است ، اما طي زمان و عليالاصول حـل شـدني اسـت ؛١۲راه دوم ، اين است که از ادعاي واقع گرايي دست بردارند و صدق را وابسته بـه چـارچوب تعريـف کننـد؛ در نتيجه وجود ملاکي جهانشمول براي داوري ميان نظريات مختلـف را نفـي کننـد و نسـبيگرايي را برگزينند؛ چنانکه برخي معرفت شناسان پست مدرن اين موضع را برميگزيننـد؛ امـا راه سـوم، ايـن است که مسئلۀ صدق نظريه هاي علمي را منحل کنند و با اتخاذ موضعي ابزارانگارانه ، هدف علـم را نه کشف واقع ، بلکه ارائۀ دانشي کاربردي براي کنترل و پيش بيني در نظر بگيرند.
اين پرسش همچنان به جاي خود باقي است که اگر ملاکي وراي تمام منظرها وجود ندارد، پس چطور ميتوان برخي منظرها را نسبت به برخي ديگر کمترتحريف شـده دانسـت ؟ استدلال عينيت قوي هاردينگ کـه ورود گروه هـاي حاشـيه اي بـه علـم را موجـب افـزايش عينيـت نظريه هاي علمي ميداند، تنها در صورتي کار ميکند که به ملاکي جهانشمول براي قضاوت ميـان دو منظر، دو پارادايم و دو ادعاي ناسازگار باور داشته باشيم .