چکیده:
درآمد دهکهای پایین عموماً به نیرویکار (و نه سرمایه) مربوط میشود و به همین دلیل همراه با هدف رشد اقتصادی بالا، میتوان از سیاستهای طرفدار کار نیز برای بهبود توزیع درآمد و کاهش فقر استفاده کرد. برای ارزیابی اثربخشی این سیاستها، بایستی رژیم تقاضا (دستمزدمحور یا سودمحور) مشخص باشد. پژوهش حاضر این مسئله را با استفاده از دادههای سری زمانی 1343-1396 و مدل SVARX بررسی میکند. یافتهها نشان داد که مخارج مصرفی در بلندمدت دستمزدمحور و تقاضای کل در کوتاهمدت سودمحور است. این یافتهها با درجه پایین آزادی تجاری و صادرات متکی به منابع طبیعی ایران مطابقت دارند. با ساختار کنونی اقتصاد، سیاستگذاری در کوتاهمدت با دوگانگی مواجه است. سیاستهای طرفدار کار با رژیم تقاضای سودمحور ایران در تعارض هستند و موجب رکود اقتصادی میشوند. در مقابل، سیاستهای طرفدار سرمایه احتمالاً موجب رشد بخش واقعی خواهند شد، اما نابرابری درآمدی را تشدید میکنند.
Income of population’s lower deciles are generally associated with labor force (and not capital). Therefore, pro-labor economic policies along with economic growth objective can be used to improve income inequality and alleviate poverty. In this regard, this paper investigates the demand regime using a SVARX model for the period 1964-2017. Empirical results indicate that consumption expenditures are wage-led in the long run and aggregate demand is profit-led in the short run. Given Iran’s low degree of trade openness and its dependency on natural resources, this finding is consistent with theoretical expectations. Therefore, with the current structure of the Iranian economy, policy-making faces a dual problem. Pursuing pro-labor policies is not in line with profit-led growth of aggregate demand. Pro-capital policies will probably lead to growth of the real sector, but they worsen income distribution.
خلاصه ماشینی:
اقتصاد و تجارت نوین ،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی فصل نامۀ علمی (مقالۀ علمی ـ پژوهشی)، سال پانزدهم ، شمارة چهارم ، زمستان ١٣٩٩، ٣ – ٢٦ تحلیلی ساختاری از رشد تقاضا و توزیع عاملی درآمد در اقتصاد ایران رقیه حبیبی * مهدی حاج امینی **، کاظم یاوری *** چکیده درآمد دهک های پایین عموماً به نیروی کار (و نه سرمایه ) مربـوط مـیشـود و بـه همـین دلیـل همراه با هدف رشد اقتصادی بالا، میتوان از سیاست های طرفدار کار نیـز بـرای بهبـود توزیـع درآمد و کاهش فقر استفاده کرد.
پس این سؤال مطرح میشود که آیا سیاسـت هـای طرفـدار کـار در اقتصاد ایران اثربخشی لازم را برای کاهش فقر خواهند داشت ؟ پژوهش حاضـر بـا رویکـرد ساختاری بلندمدت و داده های سری زمـانی اقتصـاد ایـران طـی دوره ١٣٤٣-١٣٩٦ بـه ایـن سؤال پاسخ میدهد.
بهادوری -مارگلین (١٩٩٠ ,Marglin &Bahaduri ) بر اسـاس همـین رویکرد رابطه میان توزیع درآمد و تقاضای کل را مدل سازی کرده و نشان دادند که بـه طـور کلی دو نوع رژیم تقاضا وجود دارد: دسـتمزدمحور (wage-led)، سـودمحور (profit-led).
برای تعیین دستمزدمحور یا سودمحور بودن تقاضا بایستی اثر افزایش سـهم دسـتمزد بر مؤلفه های درون زای تقاضای کل (مصرف ، سرمایه گـذاری و خـالص صـادرات ) بررسـی شود.
بـر ایـن اسـاس ، اگـر افـزایش سـهم دستمزد (یا کاهش سهم سود) موجب افزایش خالص تقاضا شود، اقتصاد در رژیـم تقاضـای دستمزدمحور است .