چکیده:
بررسی نقاشی قهوهخانهای با رویکردهای نظری هنر همچون نظریهی شمایلشناسی اروین پانوفسکی از آن روی اهمیت دارد که بر
جنبهی اجتماعی آثار تاکیدمیورزد و موجب کشف رابطهی آنها با پسزمینهی اجتماعیشان میشود. پژوهش شمایلشناسی معنای
موضوع را درنظرمیگیرد و به جای شکل بر محتوا تمرکز میکند. وجود پیوندهای صوری و محتوایی نقاشی قهوهخانهای با روایات و
اعتقادات مردمی» امکان نقد موضوعی و محتوایی را ایجادمیکند و زمینه را برای تفسیرهای شمایلشناسانه فراهممیآورد. پژوهش
حاضر با این سوال روبروست که چگونه میتوان از طریق تحلیل شمایلشناسانهی آثار نقاشان قهوهخانهای به معنای پنهان موجود در
آنها دستیافت؟ استفاده از این رویکردء نقاشی قهوهخانهای را به هنری اجتماعی مبدلمیسازد و مشخصمیکند که نقاشان چگونه
متاثر از ضرورتهای اجتماعی عملکردهاند. علاوه بر موارد ذکرشده استفاده از رویکرد شمایلشناسانه شرایطی را فراهممیآورد تا از
طریق اثر هنری» فراتر از متن به شرایط ایجاد اثر هنری دستیابیم. در این پژوهش دو اثر با عنوان مشترک "مصیبت کربلا" از قوللر
آغاسی و محمد مدبر با تاکید بر سه سطح مطرحشده توسط پانوفسکی مورد بررسی قرارگرفتهاست. روش تحقیق پژوهش توصیفی-
تحلیلی میباشد. براساس جستجوی نگارندگان مورد پژوهشی مشابهی یافتنشد. یافتههای پژوهش نشانگر آنست که ماهیت نقاشی
قهوهخانه-ای بهگونهایست که نقاشان قهوهخانهای در آثار خود بصورت خودآگاه یا ناخودآگاه جنبههایی از شرایط زمانهی خویش را
واردآثارشان کردهاند و اینگونه بهنظرمیرسد شمایلشناسی رویکردی مناسب جهت کشف معنای پنهان این آثار میباشد.