چکیده:
در پژوهش حاضر، ارتباط موانعتدریس و دلبستگیشغلی با میانجیگری استراتژیهای حمایتی معلمان زن تربیتبدنی در مدارس متوسطه شهر تهران مورد بررسی قرار گرفت. این پژوهش با رویکرد توصیفی- همبستگی، به بررسی نظرات معلمان زن تربیتبدنی مناطق 19گانه تهران بهعنوان جامعه پژوهش (1071نفر) پرداخت. براساس فرمول کوکران 387 نفر بهعنوان نمونه فرض شد که بهشیوه طبقهای-نسبتی، بهصورت تصادفی انتخاب شدهاند. جهت جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه استاندارد استفاده شد. برای سنجش اعتبار پژوهش از اعتبار محتوایی از نوع اعتبار صوری استفاده شد برای این منظور سوالات در سه مرحله توسط 30 نفر از متخصصان آموزشی مورد بازبینی، چک و اصلاح قرار گرفته و در مرحله آخر نهایی شد. برای سنجش پایایی پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ که نوعی همسانی درونی میباشد، استفاده شده است که میانگین آن برای مفاهیم تحقیق 0,883 محاسبه شده است. جهت بررسی فرضیههای پژوهش از ضرایب همبستگی پیرسون و اتا و آزمون تحلیل واریانس آنووا بهره برده شد. یافتهها نشان داد، موانعتدریس با تغییر در نوع استراتژیحمایتی معلم بر دلبستگی شغلی ایشان موثر است و بهصورت مستقیم، موانع تدریس بر دلبستگی شغلی معلمان اثری ندارد. بر اساس یافتهها پیشنهاد شد به منظور حل مشکلات موانع تدریس در مدارس مورد مطالعه در ابتدا به حل موانع ساختاری، سپس موانع فرهنگی و در آخر به موانع مادی پرداخته شود و از آنجایی که تعهد شغلی در معلمانی که به ترتیب از استراتژی حمایتی ارتباطی-منطقی، اجتماعی- منطقی، ارتباطی- عاطفی و اجتماعی- عاطفی بهره میبرند کمتر است، لازم است در به کارگیری این افراد، توجه کافی به عمل آید و در پایاین پیشنهاد شد به منظور افزایش قدرت شغلی معلمان، معلمها از روش ارتباطی-عاطفی بیشتر بهره ببرند.
Work engagement of physical education teachers, has been considered by many researchers in recent years as the most important stimulus for students' desire for sports. This psychological variable has received a great deal of impact from teaching barriers, which varies in accordance to the amount of change in teacher support strategy. Therefore, in this study the relationship between teaching barriers and work engagement as mediated by the supportive strategies of female high school physical education teachers in Tehran was investigated. This study, using a descriptive-correlational approach, examined the opinions of female physical education teachers in 19 districts of Tehran, as a statistical population (1071 people). According to Cochran's formula, 387 people were sampled, which were randomly selected in a stratified-proportional manner. A strandard questionnaire was used to collect the data. To assess the validity of the research, face validity a type of content validity assessment method was used. For this purpose, the questions were reviewed, checked and modified by 30 educational experts in three stages and were finalized in the last stage. To measure the reliability of the questionnaire, Cronbach's alpha, which is a kind of internal consistency was used, in which the average was calculated to be 0.883 for our research variables. Pearson and Eta correlation coefficients and ANOVA analysis of variance were used to test the research hypotheses. Also, to perform the calculations, we took advantage of softwares Excel 2017 and SPSS 21. Findings showed that teaching barriers affect teachers' work engagement by changing the type of teacher support strategy and teaching barriers do not directly affect teachers' work engagement. Based on the results, it was proposed that, in order to address the issues of teaching barriers in the examined schools, first structural barriers should be addressed, then cultural barriers and finally material barriers, and since teachers who use communication-logical, social-logical, communication-emotional, and social-emotional support techniques in that order have lower job commitment, it is necessary to pay special attention to the employment of these individuals and in the end it was suggested that in order to increase the job power of teachers, teachers use more communication-emotional method.
خلاصه ماشینی:
امروزه اين نظام ها سهم قابل توجهي از بودجه هر کشور را به خود اختصاص داده و با توجه به اهميت و نقش آن در ابعاد اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي و سياسي جامعه ضروري است تا در جهت بهبود کيفيت نظام هاي آموزشي اقدامات اساسي صورت بگيرد و از هدر رفتن سرمايه هاي انساني و مادي جلوگيري شود؛ لذا نگاهي دقيق و ژرف انديشي مضاعف به نقش آموزش و پرورش به عنوان نهاد تعليم و تربيت رسمي در تمامي رشته هاي تحصيلي و حوزه هاي علمي به خصوص در حوزه ورزشي، ايجاب مي نمايد که به طور جدي به شناسايي مقولاتي نظير موانع تدريس ، دلبستگي شغلي و استراتژيهاي حمايتي معلمان پرداخته شود.
بر اساس يافته هاي نظري اين مفهوم بر اساس ١٧ زيرسازه کمبود زمان جهت تدريس درس ، آمادگي بدني دانش آموزان ، زيادي تعداد نفرات در کلاس ، عدم آشنايي با روش تدريس فعال ، تجربه ناکافي معلم ، عدم وجود خلاقيت و نوآوري در محيط مدرسه ، فقدان نظم در دانش آموزان ، فقدان فرهنگ کار گروهي در دانش آموزان ، پايين بودن سطح تعامل دانش آموزان با معلم ، حجم کار زياد، کمبودهاي مالي معلم ، فقدان استاندارهاي تدريس و ارزيابي ، نامناسب بودن محيط مدرسه جهت ورزش ، عدم وجود امکانات و تجهيزات ورزشي در مدرسه ، عدم آگاهي معلم از اهداف درس تربيت بدني ، حمايت ناکافي از معلم و عدم تناسب سرفصل ها با نياز روز دانش آموزان قابل بررسي و سنجش است (رمضاني, فيض زاده و نوروزي ١٣٩٧, پاينده ١٣٨٨, صفري, و غيره ١٣٨١, برزين گروسي, منصوري جوزاني و سعيدي مرام ١٣٩٦, فرج اللهي, معيني کيا و عباسي ١٣٩٢, عباسي ١٣٩١, مقامي ١٣٨٩).