چکیده:
چکیدهسدههای چهارم تا هشتم هجری دورانی که تصوف و مراکز وابسته به آن در تمام سرزمینهای جهان اسلام گسترش یافته بود، بستر مناسبی برای رشد و کنشگری زنان در این زمینه فراهم آمد. در این دوران، تجربۀ زیستۀ زنان در طریق سیر و سلوک عرفانی، نقش کلیشهای آنان را که تنها در قالب مادر، همسر، فرزندآور و موجودی وابسته به مرد، بازنمایی شده بود؛ دگرگون ساخت. در این سدهها، زنان صوفی مجلس درس داشتند و سالک میپروردند، و برخلاف انتظار خانقاهداری میکردند و برداشت مردانه پنداشتن این طریق را به چالش میکشیدند. تمرکزاصلی این مقاله بر شناخت مکانهای عبادت و زهد ورزی و خانقاهها و کانونهای زنانِ اهل تصوف، به روش توصیفی-تحلیلی، است. براساس دادههای موجود زنان پیش از شکلگیری خانقاهها، بیشتر در خانهها سیر و سلوک میکردند و در دورۀ شکلگیری طریقتها، در مجالس و برخی خانقاههای اهل تصوف، آموزش میدیدند و از سدۀ پنجم به بعد شهرهای مکّه و قدس به سبب فضای زیارتی و مجاور شدن زائران و صوفیان، کانونِ گونهای خانقاه زنان بود که جنبۀ نگهداری و دستگیری از زنان نیازمند را نیز داشت. به نظر میرسد این خانقاهها زمینه ساز کانونهای دیگری به نام رباط در شرق سرزمینهای اسلامی مانند دمشق، قاهره و حلب و حتی آناتولی بوده باشد. در طریقتهایِ تسامحمدار ـ مانند مولویه و بکتاشیه ـ نیز زنان افزون بر حضور در مجالس آموزشیِ اهلِ تصوف، خانقاهداری میکردند. به این ترتیب زنان با مدیریت خانقاهها و آموزش تعالیم صوفیانه و عرفانی به مرتبهای از استقلال و رهبری جمعی و مرشدیت دست یافتند.
AbstractThe period between fourth and eighth centuries AH, a time when Sufism and its affiliated centers spread to all parts of the Islamic world, provided a suitable platform for women’s growth and activeness in this field. During this period, the lived experience of women through mystic journeys, their stereotypical role, represented only in the form of mother, wife, childbearing, and male-dependent being underwent some transformations. During these centuries, Sufi women taught and raised sufis, managed the monastery, against all prior expectations, challenging the masculine conception of the way. The main focus of this article is on identifying places of worship and asceticism and monasteries and centers of Sufi women. According to the available data, before the formation of monasteries, women were mostly educated in the houses and during the formation of the monasteries, they started getting educated in assemblies and some Sufi monasteries. They saw that from the fifth century onwards, the cities of Mecca and Quds, due to the pilgrimage space and the proximity of pilgrims and Sufis, were the center of the women's monastery, which also had the aspect of keeping and arresting women in need. These monasteries seem to have formed other centers called Rabat in eastern Islamic lands such as Damascus, Cairo, Aleppo, and even Anatolia. In tolerant Orders, such as Melevi Order and Bektashiyya Order, women also ran monasteries in addition to attending Sufi educational assemblies. In this way, women achieved a degree of independence, collective leadership, and guidance through the management of monasteries, tutoring the Sufi, and mystical teachings..
خلاصه ماشینی:
براساس داده هاي موجود زنان پيش از شکل گيري خانقاه ها، بيشتر در خانه ها سير و سلوک ميکردند و در دورٔە شکل گيري طريقت ها، در مجالس و برخي خانقاه هاي اهل تصوف ، آموزش ميديدند و از سدٔە پنجم به بعد شهرهاي مکّه و قدس به سبب فضاي زيارتي و مجاور شدن زائران و صوفيان ، کانونِ گونه اي خانقاه زنان بود که جنبۀ نگهداري و دستگيري از زنان نيازمند را نيز داشت .
با اينکه ورود زنان به عرصۀ تصوف با برداشتِ مردانه پنداشتن راه سير و سلوک از جانب برخي مشايخ صوفيه در سده هاي بعد و زن را سدي در برابر سير و سلوک مرد و او را نماد نفس و شيطان شمردن روبرو بود؛ ليکن اين عرصه با ديگر معارف اسلامي متفاوت بود و مخالفت مردان مانع گرايش و راهيابي زنانِ بسياري به طريق سير و سلوک نشد.
پرسش اين است که با وجود زنان عالم و عارف شناخته شده از سدٔە سوم به بعد جايگاه آنان در مجالس اهل تصوف چگونه بوده .
دربارٔە محل آموزش و گردهمايي و عزلت نشـــيني خاصِ زنان ، مانند خانقاه ، به نظرميرســـد زنانِ صوفي تا سدٔە پنجم چنين جايگاهي نداشتند، ولي پس از اين تاريخ ، شواهدي در دست است که وجود کانون هاي صــوفيانه زنان در مکان هاي خاص را ثابت ميکند (٣٨،ص ٢٥٢).
رباط هاي مردانه اي هم بود که زنان بنيادگذار آنها بوده اند مانند زاويه ام سليمان (٧٧٢ق ) و رباط ابن سودا(٥٩٠ق ) که به رباط حريش هم شهرت داشت و ام خليل خديجه و ام عيسي مريم دختران ابوثامر المبارک بن عبدالله قاسمي براي صوفيان مجرد مرد ساخته بودند.