چکیده:
در عقیده تقدیرگرایی و جبرگرایی از تفکرات مربوط به اواخر قرن سوم هجری است و مربوط به تفکر اشاعره اهلسنت است، 'مذاهب فقهی' اهلسنت شامل حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی بود و بهموازات آن 'مکاتب اصولی' آن نیز به ظهور رسید، دراینبین مذاهب فقهی باید پایبند یکی از مکاتب اصولی مثل اهل حدیث، معتزله، اشاعره و... میشدند، مکتب اصولی اهل حدیث، جبرگرای مطلق با حرام دانستن ورود عقل به مباحث ایمانی بود و معتزله عکس آن را رواج میداد، ولی ازآنجاکه اکثریت مردم از بحثهای عقلی به دور بودند، معتزله رونق زیادی پیدا نکرد، به همین دلیل یکی از شاگردان مکتب اعتزال به نام ابوالحسن اشعری از مکتب معتزله کناره گرفت و سعی کرد راه وسطی بجوید، وی مکتب فکری جدیدی تحت عنوان اشاعره را ارائه داد که ورود عقل به مباحث ایمانی را جایز میشمارد ولی برای جبرگرایی نتوانست برنامه تنظیم کند و آن را پذیرفت، در این تفکر انسان فاعل اعمال خود نیست بلکه کاسب اعمال خود است و آنچه به او میرسد مجبور است بپذیرد، این تفکر در عام مردم ایران آن زمان از بدو ورود اسلام سُنی در ایران تا حتی زمان حمله مغول وجود داشت، و از موانع اساسی عدم مقاومت در مقابل آنها شد و تاتار هم از این تفکر غالب سو استفاده کرده و خود را آستین انتقام خدا بر این مردم مظلوم قلمداد کرده و حمام خون و خرابیهایی که طی چند قرن به بار آوردند خواست خدا اعلام میکرد و مردم هم بر اساس این تفکر کوتاهی و سستی خود در دفاع را به گردن تقدیر میانداختند، این عقیده در کتاب نفثه المصدور زیدری نسوی، با واژههای مترادف با وجوه مختلف با بسامد بسیار بالا موج میزند که میتوان آنها را استخراج کرد و آثار آن را به تحلیل نشست. است.
The doctrine of destiny and determinism is one of the ideas related to the end of the third century AH and is related to the Ash'arite thought of the Sunnis. Jurisprudence had to adhere to one of the principled schools such as the Ahl al-Hadith, Mu'tazilites, Ash'arites, etc. They were far from rational, the Mu'tazilites did not prosper much, so one of the students of the Etzal school named AbolhassanAsh'ari withdrew from the Mu'tazilites school and tried to find a middle way. He considers faith permissible, but he could not plan and accept it for determinism. In this thinking, man is not the doer of his deeds, but the acquirer of his deeds, and he has to accept what comes to him. This thought was common among the Iranian people at that time since the advent of Islam. Sunnis existed in Iran until the time of the Mongol invasion, and were among the main obstacles to the lack of resistance He turned against them and the Tatars abused this prevailing thinking and considered themselves the sleeve of God's revenge on these oppressed people and the bloodbath and the destruction they caused over the centuries declared the will of God and the people based on this short thinking and They blamed their weakness on defense, a belief that, in Nafta al-MasdoorZaidari al-Naswi, is synonymous with words with different facets at very high frequencies that can be extracted and their effects analyzed.
خلاصه ماشینی:
مي شدند، مکتب اصولي اهل حديث ، جبرگراي مطلق با حرام دانستن ورود عقل به مباحث ايماني بود و معتزله عکس آن را رواج مي داد، ولي ازآنجاکه اکثريت مردم از بحث هاي عقلي به دور بودند، معتزله رونق زيادي پيدا نکرد، به همين دليل يکي از شاگردان مکتب اعتزال به نام ابوالحسن اشعري از مکتب معتزله کناره گرفت و سعي کرد راه وسطي بجويد، وي مکتب فکري جديدي تحت عنوان اشاعره را ارائه داد که ورود عقل به مباحث ايماني را جايز مي شمارد ولي براي جبرگرايي نتوانست برنامه تنظيم کند و آن را پذيرفت ، در اين تفکر انسان فاعل اعمال خود نيست بلکه کاسب اعمال خود است و آنچه به او مي رسد مجبور است بپذيرد، اين تفکر در عام مردم ايران آن زمان از بدو ورود اسلامُ سني در ايران تا حتي زمان حمله مغول وجود داشت ، و از موانع اساسي عدم مقاومت در مقابل آنها شد و تاتار هم از اين تفکر غالب سو استفاده کرده و خود را آستين انتقام خدا بر اين مردم مظلوم قلمداد کرده و حمام خون و خرابي هايي که طي چند قرن به بار آوردند خواست خدا اعلام مي کرد و مردم هم بر اساس اين تفکر کوتاهي و سستي خود در دفاع را به گردن تقدير مي انداختند، اين عقيده در کتاب نفثه المصدور زيدري نسوي ، با واژه هاي مترادف با وجوه مختلف با بسامد بسيار بالا موج مي زند که مي توان آنها را استخراج کرد و آثار آن را به تحليل نشست .